کی انقد تونستی بی تفاوت بشی و من نفهمیده بودم😢

وای ببین باور کن من بهش میگم ول کن اون قضیه رو ولی اون انقدددد بالاپایینش میکنه تا بگه تو مقصری

من میگم اصلا دنبال مقصر نباشیم

اصلا گاهی هییییچ کس مقصر نیست

سوء تفاهم پیش میاد میگه باید معذرت خواهی کنی که حرف منو اشتباه برداشت کردی..... واااااای اینو کجای دلم بذارم

قانون قهر ممنوع هم هززااار بار گذاشتیم ولی میشکنتش😔

حتی خودش بارهااااا و بارهااااا قول داده دفعه ی بعد زود بیاد خوبم کنه ولی بار بعد دیرتر از همیشه میاد و بدتر میزنه زیر قولش

ببین مسائلی که بین ما پیش میاد اغلب خیلییییی پیش پا افتاده و جزئی و حتی مسخره س

ولی نمیدونم چی میشه که یهو انقد بغرنج میشه

چی کار کنم همچین مواقعی؟

الان پریشب حرفمون شد بعد از ۷ ساعت اومد حرف بزنه اون وسط دوتا  مسئله تقصیر من شد!!! بابت یکیش گفتم جهنم معذرت خواهی کردم ولی بابت اون یکیش خدایی نمیتونم اصلا تقصیر من نبود به جای اینکه خوبم کنه بهانه میاره هیچی دیگه سه ساعت بی نتیجه حرف زدیم و بحث کردیم آخرشم من با ناراحتی و غصصصصصه خوابیدم دیروزم همین طور گذروندیم

امروز بعد از سحری طاقت نیاوردم بهش گفتم من دلم طاقت نداره قهر باشیم بی آشتی کنیم من دوس ندارم از هم ناراحت باشیم و اینا گفت ولم کن تو نمیخوای آشتی کنی وگرنه معذرت خواهی می کردی من دیشب سه ساعت اومدم خوبت کنم خودت نخواستی😮😮😮

امروز بعد سحری دیگه طاقت نیاوردم باهاش حرف زدم گفتم 

چه طوری حساسیتتو کم کردی؟😢

یعنی واقعا کسی نیس بامن حرف بزنه

از همه چی بریدم خیلی حالم بده توی یک هفته ی گذشته دوبار حرفمدن شده

هربار قول میده نذاره شب با ناراحتی خواب بریم ولی میزنه زیرش 😔😢😢😢

ببین من حیفم میاد حالمون بد باشه

میگم ما که انقد باهم خوبیم و ناراحتی ها و مشکلاتو باهم تحمل میکنیم چراباید این طوری باشیم آخه

بعد هم من دنبال راه حلم برای اینکه اولا دعوامون نشه ثانیا زود آشتی کنیم نه اینوه فقط دنبال حال خودم باشم

من بگم سر چی این بار حرفمون شد شماها بگید حق داشتم یا زیادی مته به خشخاش میذارم

البتههههه اینو بگم همیشه ی همیشه ی همیشه مدل دعوامون این طوریه که اول من از یه چیزی دلخور میشم بعد ایشون انقد نمیاد از دلم دربیاره که اصلا صورت مسئله ی دعوا شیفت پیدا میکنه به این موضوع که چرا نیومد حالمو خوب کنه و چرا گذاشت انقد طول بکشه