امشب مادرشوهر پدرشوهرم از شهرستان اومدن خونمون مادرشوهرم میخواد بره دکتر چند روز اینجا می‌مونن.خواهرشوهرمم اینجا شام بود ..از ساعت ۳ بشور بساب بپز هنوز کارم تموم نشد تو آشپزخونه .الان پاهام داره میترکه از درد .من پیش شوهرم نخوابم خوابم نمیبره خواهشا مسخره نکنید چون واقعا نمیتونم بخوابم .ما مهمون خونمون اومدنی پیش هم نمیخوابیم پیش مهمونا میخوابیم ...آنقدر غلط زدم دارم دیوونه میشم .همه از ساعت ده ونیم خوابن من هنوز خوابم نبرده .تف تو این شانس .دارم دیوونه میشم
برید اتاق بخوابید یعنی چی پیش مهمون میخوابید
ای کاش تموم بشه امشب ای کاش💔
منم دوست دارم بعل شوهرم بخوابم
سرتو نکن تو گوشی بخواب. بعدم چرا جدا میخوابید برین تو اتاق دیگ
خوبه که بی همسر خوابت نمیبره.اما کلا سعی کن وابستگیتو کمتر کنی.بهرحال آدم هست و جایزالخطا.بعدها خودت اذیت میشی
این هشدار نبود.ی دردودل کوچیک از خواهربزرگترت
عزیزم خسته نباشی منم بدنم خیلی زود خسته و دردی میشه خیلی دوست دارم انرژی داشته باشم مهمونی بدم ولی واقعااا از نظر جسمی کم میارم و داغون میشم . اشکال نداره چند روز بیشتر نیستن بلاخره جوانی مادر شوهرت واسه همین شوهری که توی بغلش آروم میخوابی صرف شده . پس بهش احترام بذار تا با دل خوش بره
عکسش رو بگیر بغل
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
