ازدواج های طولانی مدت چطوری میشه؟؟🤔

مگه این روزا دیگ اینقدر زندگی متولی کوتاه شده و فوری طلاق میگیرن؟

یه چیز میدونم شوهری ک اول حرمت نزاره تا اخرم نمیزاره

من الان ۱۳سال متاهلم از اول بی احترامی کرد الانم میکنه و خیلی چیزاش بدتر شده

امکان نداره مثل سالهای اول بشه.

اون شور و عشق و هیجان و حس های قشنگ میره و به جاش رفاقت باقی میمونه...

 مردها احترام از هر چیزی براشون مهمتره و خانمها حس امنیت و آرامش. اینجوری صدسالشونم که باشه باز میخوان کنار هم چای دو نفره بنوشن 😍

این نظر برای الانه که حرارت داری

نه نمی‌خوای ، من و شوهرم خیلی عاشقانه ی جذابی داشتیم جوری که چند نفر خواستن بنویسن ماجرا های پر شور و هیجان ولی الان در این سن و مرحله از زندگی اصلا اون نمیتونم اون دوران و اون رفت و آمد ها رو بخوام .... الان زندگیمون در مراحل دیگه ای هست ، چرا نداره اقتضای سن افراد و سن زندگی مشترکه اصلا هم بد نیست متنفرم از آدم هایی که در ۴۰ سالگی از موی سفید و چین و چروک فرار میکنن هرچیزی سن و حالی داره و نپذیریش فقط شکنجه میشی 

از درون؟

آخه چجوری وقتی دیگه ازون قرار ها و تنهایی ها و دونفره ها و اضطراب های باهم بودن خبری نیست ، من وقتی شوهرم میخواست از ماموریت برگرده چنان شوقی داشتم ولی الان تا لحظه ی ورودش دارم مییییدوم دنبال کارا

اینا اصلا بد نیست

اتفاقاً روابط بشدت عمیق تر

واقعی تر و بی حاشیه تر 

ارزشمند تر و پر از درک بیشتره

نه اصلا ... اتفاقا چند وقت پیش داشتیم بهم می‌گفتیم یادته اوایل فکر میکردیم پدر و مادر هامون آرزو دارن جای الان ما باشن؟؟؟

ولی الان فهمیدیم حتی دلمون نمی‌خواد یک متر این مسیرو برگردیم مسیری که براش این همه زحمت کشیدیم تا مثمر بشه

ن اصلا

اوایل هردو خام و بی تجربه بودیم خیلی باعث آزار هم بودیم

دانشجو همش دنبال کار و کار هایی که از دست می‌رفت سریع

جر و بحث و دعوا هم داشتیم ولی همش با عشق

سالها کنار هم ساختیم

تا یک طوفان در زندگیمون اتفاق افتاد که در تاپیک آخرم گفتم خلاصه

هردومون روی پلید خودمونو نشون دادیم

۱ سال و نیم توو خونه هم خونه بودیم در حال کار های طلاق و فقط نقاب شادی میزدیم تا بچه ها نفهمن

زندگی روی سرمون آوار شده بود

چند ساله داریم زحمت میکشیم برای جوانه های شادی و عشق