2777
2789
عنوان

زن درآموزه های قرآنی

| مشاهده متن کامل بحث + 879 بازدید | 117 پست

زن در آموزه های قرآنی(۳۰).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده مهربان.

آیه هشتم سوره نساء، صفحه ۷۸ قرآن.

و اذا حضر القسمه اولواالقربی و الیتمی و المسکین فارزقوهم منه و قولوا لهم قولاً معروفاً

و اگر بهنگام تقسیم ارث خویشاوندان نزدیک(که ارث نمی برند) و یتیمان و زمینگیرشدگان حضور داشته باشند چیزی از اموال به آنان بدهید و با آنان بطور شایسته ای سخن بگویید.

عنوان. بخشش به خویشاوندان نزدیک، یتیمان و مساکین.

۱- در آیه ۷ بطور مشخص تمام کسانی را که بعنوان والدین و اقربی سهمی در ارث دارند را بیان فرمود. همانطور که گفته شد اقربا یعنی نزدیکترها یا نزدیکترین ها، که شامل والدین(پدر، بعنوان مرد خانواده، و مادربعنوان، زن خانواده) و فرزندان(یعنی پسران و دختران) یک خانواده، می باشد. اینان را لایه یا دایره اصلی و اولی بحساب می آوریم که مشمول ارث بردن می شوند. بعبارت دیگر تا آنان هستند به لایه دوم که قربی یا نزدیکان هستند ارث نمی رسد. در آیه ۸ سوره نساء، که همکنون در مرکز توجه ما هست از دایره یا لایه دوم، یا اقوام نزدیک و یا قربی (قربی= تلفظ قربا) سخن می گوید. از قبیل نوه ها، فرزندان برادر یا خواهر. اینان تا زمانی که لایه اول زنده اند ارث نمی برند ولی خداوند به ما می گوید اگر هنگام تقسیم ارث حاضر بودند به آنان هم عنایتی بشود.

۲- غیر از نزدیکان لایه دوم که در بند ۱، نامبرده شد، خداوند می فرماید که همین لطف و عنایت را در تقسیم ارث به یتیمان و مسکینان هم داشته باشید. بگذارید آنان هم با دست خالی از مجلس خارج نشوند. بنابراین به آنان هم بدهید.

۳- حالا ممکن است بین شما و نزدیکان، یتیمان و مسکینان بگو مگوهایی در این خصوص درگیرد. اما شما صبوری و متانت را از کف ندهید بلکه با آنان با قول پسندیده و نیکو گفتگو کنید(قولاً معروفاً). از جنگ و دعوا و بکاربردن سخنان زشت و ناسزا و ناپسند دوری کرده و بلکه بالاتر از آن با سخنان پسندیده و نیکو با آنان همکلام شوید.

۴- این آیه که توصیه ای از نوع محبت کردن و زدودن حقدها و کینه ها هست کمتر در بین ما مسلمانان رعایت می شود.  اما بعضاً نه تنها رعایت نمی شود بلکه چه بسا بعضی از افراد یتیمان و مسکینان را با تندی و خشونت از خود برانند. البته در مقابل بودند کسانی که ثلث اموال خود را وصیت می کردند که به خویشاندان و افراد بی بضاعت بدهند.

۵- مایلم متذکر شوم که عبارت "قولاً معروفاً" در تمام قرآن(توجه شود در تمام قرآن) بیش از ۴ باز نیامده است که هر چهار مورد، یا مستقیم و یا غیرمستقیم، به موضوع زنان و یتیمان مربوط می شود. ۳ مرتبه در سوره های بقره(آیه ۲۳۵) و نساء(آیات ۵ و ۸)، در سفارش به مردان و زنان، و یک مرتبه هم بطور مشخص به زنان(آیه ۳۲ سوره احزاب) می گوید که اینگونه با آنان سخن بگویید. با قول و سخن نیکو و پسندیده.

۵- بطور خلاصه.

خداوند مشخص فرمود که لایه یا دایره اصلی وارثین چه کسانی هستند. اما بلافاصله فرمود اگر در هنگام تقسیم ارث کسانی از خویشاوندان درجه ۲ مثل فرزندان برادر یا خواهر، در مجلس حاضر بودند به انان هم التفاتی داشته و سهمی قرار دهید. در آیه ۹ عقل وارثین را به کمک می گیرد تا این مساله را بخوبی قابل قبول کند. آیه ۱۰ هم از زاویه دیگری به مساله نگاه می کند که در شماره ۳۱ به آن پرداخته می شود.

زن در آموزه های قرآنی(۳۱).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۹ سوره نساء، صفحه ۷۸ قرآن

*ولیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریهً ضعفاً خافوا علیهم* فلیقوا الله و لیقولوا قولاً سدیداً.

*کسانی که اگر فرزندان ناتوانی از خود بیادگار بگذارند از آینده آنان می ترسند، باید (از ستم در باره یتیمان مردم) بترسند* و (از مخالفت) خدا بپرهیزند و باید سخنی استوار گویند.


عنوان: *مثالی از قانون طلایی اخلاق.*

۱- آیات ۹ و ۱۰ گویی از نقطه نظر ادبی جملات معترضه ای هستند. از طرف دیگر می توان گفت در آیه ۹ مثالی از یک اصل همگانی اخلاقی را بیان می کند. آن اصل و یا قانون همه پسند و طلایی اخلاق است که می گوید " *آنچه به خود نمی پسندی بر دیگران مپسند".* این قانون آنچنان ساده، همه فهم و در معنا وسیع است که هر کسی با کمی تامل آنرا وجدان یا تصدیق می کند.

آیا شما گرسنگی را بر خود می پسندی یا نه؟ اگر نمی پسندی پس گرسنگی را از چهره گرسنگان بزدا و بر دیگران مپسند.

آیا شما می پسندی کسی پشت سرت غیبت کند؟ پس خودت را جای او بگذار. در آنصورت دوست نمی داری در نبود تو کسی مواردی را به تو نسبت دهد. پس این کار را نکن.

آیا شما دوست داری که بناحق، تو را از حق و حقوقت محروم کنند؟

و فراوان از این سئوال ها و نمونه ها می توان مثال زد. پس خودت را اگر جای هر یک از این نمونه ها بگذاری می بینی که هیچیک از این موارد را بر خودت روا نمی داری پس اکنون هیچیک از آنها را بر دیگری روا مدار.

در آیه ۹ خداوند می گوید ممکن است شما یکی از کسانی باشی که وقتی مرگ به سراغت می آید فرزندان قد و نیم قدی داشته باشی که با مرگ تو این بچه های ناتوان از هر نظر، نتوانند نیازهای روزمره خود را تامین کنند. در آنصورت تصور چنین وضعی چقدر برای شما ترسناک و دردآور خواهد بود؟ مسلماً انسان سالم می گوید ایکاش مردم با یتیمان من به عطوفت و مهربانی رفتار کنند. خب اگر چنین است پس تو که اکنون در قید حیات هستی و از آن لذت می بری و شب در کنار فرزندانت سر بر بالین می نهی بفکر بچه های یتیم و خیابانی باش. از آنان دستگیری کن. با آنان درشتخویی نکن، سخنان تند و نامهربانانه نگو. از خدایی که ناظر بر اعمال تو هست شرم و حیا کن ( *فلیتقوا الله* ) و با سخنان استوار و سازنده ای با یتیمان مردم سخن بگو ( *قولاً سدیداً* ).

*بنابراین اگرچه این بچه های یتیم در لایه اول ارث برندگان نبوده و قانوناً صاحب حقی از ارث نیستند اما سزاوار است که بنا به آن قاعده طلایی اخلاق مورد لطف و عنایت تو قرار گیرند.* اما بفرض هم که به آنان کمکی نمی کنید ولی با خوشرویی و با کلام استوار و سازنده ای آنان را بدرقه کنید(ولیقولوا قولاً سدیداً).


۲- *جالب است بدانیم عبارت "قولاً سدیداً" بیش از ۲ بار در قرآن نیامده است.* یکی در همین سوره نساء و دیگری در سوره احزاب است. سوره احزاب که عمدتاً در خصوص زنان و پیامبر اسلام است در آیه ۷۰ خطاب به ایمان آورندگان توصیه به تقوا و سخن سدید می کند. یعنی دقیقا همان چیزی که در همین آیه ۹ سوره نساء آمده است.

۳- این توصیه به یتیمان ، توصیه ای اخلاقی بود که بالاتر از وصیت حقوقی و قانونی بود. *گویی خداوند به اخلاق توصیه کرد تا قاعده حقوقی را مستحکم کند.*

اما حالا اگر این زنان و یتیمان قد و نیم قد زبان بسته، از لایه اول ارث برندگان بودند و شما حق و حقوق آنان را رعایت نکنید آنگاه مثال شما از نوع دیگری هست. *در آنصورت شما با ادانکردن حق الارث آنان در اصل آتش می خورید.*


۴- *بطور خلاصه.*

بعد از بیان قانون حقوقی ارث در آیه ۷، و توصیه به ایثار و انفاق بخشی از ارث به خویشاوندان نزدیک، یتیمان و مساکین، بعنوان یک توصیه فراحقوقی،  اکنون از جنبه اخلاقی و عاطفی به موضوع ارث می پردازد. می گوید همانطور که شما دوست ندارید فرزندانتان بعد از مرگ شما سرگردان و بینوا باشند پس شما به یتیمان دیگران محبت کنید. دست آخر هم می فرماید از خدا پروا کنید. زیرا او هست که پشتوانه اجرایی این قانون طلایی هست. ولی این را هم بدانید اگر شما چنین نکنید دارید همه چیز و از جمله خودتان را می سوزانید.

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

زن در آموزه های قرآنی(۳۲).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۱۰ سوره نساء ،صفحه ۷۸ قرآن.

انّ الذین یاکلون اموال الیتیمی ظلماً انّما یاکلون فی بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً

کسانی که اموال و داراییهای یتیمان را با ظلم و ستم می خورند در حقیقت تنها آتش می خورند و بزودی هم در آتش می سوزند.


عنوان: خوردن مال یتیم، خوردن آتش است.

۱- مثال معروفی هست که می گویند فلانی را به مرگ گرفتند تا به تب راضی شود. در آیه ۸ خداوند فرمود درست است که یتیمانی که فرزندان متوفی نبوده و در نتیجه حقی در ارث ندارند و  در دایره (یا لایه) اول وارثین متوفی نیستند اما شما هوای آنان را داشته باشید و چیزی به آنان بدهید. یعنی شما انفاق کنید. یعنی عملی بالاتر از وظیفه قانونی انجام دهید. بعبارت دیگر توصیه یتیمی را می کند که رابطه نسبی با متوفی ندارد. معلوم است اگر کسی هوای این یتیم غیر نسبی را داشته باشد آنگاه حتماً هوای یتیم نسبی یا متوفی را هم خواهد داشت.

۲- در آیه ۹ هم برای مومنین از قانون طلایی اخلاق استفاده کرد که اگر دوست نداری با یتیمان ضعیف تو کسی بد رفتاری نکند اکنون تو با یتیمان مردم خوشرفتاری کن. و حتی گفت از خدا پروا کنید.

اکنون بنطر می آید خداوند با تشویق به انفاق،که یک امر اخلاقی و بالاتر از وظیفه قانونی هست، زمینه را برای رعایت حق قانونی یتیمان آماده می کند.

۳- حال بعد از اینکه برخورد قانونی و رفتار اخلاقی را مطرح کرد اکنون از روش انذار شدید استفاده می کند. به این منظور، در آیه ۱۰ یکباره به سراغ نتیجه عمل ظلم به یتیمان و خوردن اموال آنان می رود. در اینجا خداوند خوردن مال یتیم را مَثَل نمی زند(دقت فرمایید) بلکه می فرماید خوردن اموال یتیم، خوردن آتش است و بزودی هم می سوزاند.

خب حالا چه کسی می پسندد که آتش بخورد و با آتش تمام امعاء و احشاء و جوارحش را بسوزاند؟ پس بر شما باد تا دیناری از اموال یتیمان را ضایع نکنید.

۴- اما رابطه موضوع اموال یتیمان با مساله زنان چیست؟ اگر اموال یتیمان پسر و بخصوص دختر خورده شود ظلمی است که علاوه بر یتیمان، بر مادر یتیمان هم وارد می شود. اگرچه مادر، یتیم خوانده نشده است اما شاید مشکلات روحی- روانی او بیش از فرزندان یتیم اش هست. بنابراین همیشه بیاد داشته باشیم مشکل یتیمان، مشکل مادران است.

۵- پس بطور خلاصه.

سفارش اموال یتیمان را کرد. ارث یکی از منابع مالی یتیمان است. ابتدا با ارث زنان و یتیمان برخورد حقوقی و فقهی کرد و فرمود این یک فریضه یا امر واجبی هست.  پس حتما باید ادا شود.

در یک مرحله دیگر توصیه کرد که حتی به یتیمانی که هیچ نسبتی با متوفی ندارند باز هم سهمی از ارث قرار دهند. یعنی وارثین نوعی انفاق و ایثار را که بالاتر از امر حقوقی هست را پیشه خود سازند.

سپس از یک شاه کلید اخلاقی و عاطفی استفاده کرد و فرمود اگر شما یتیم داشته باشید حتما دوست دارید که بعد از شما مورد توجه دیگران قرار گیرند پس اکنون شما با یتیمان مردم برخورد مناسبی داشته باشید. در همین جا هم انان را توصیه به تقوا کرد. دست آخر از انذار شدید استفاده کرد و فرمود که خوردن مال یتیم آتش است.

زن در آموزه های قرآنی(۳۳).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۱۱ سوره نساء،  صفحه ۷۸ قرآن.


عنوان: یوصیکم الله= خدا شما را توصیه و وصیت می کند.


تذکر. از آنجا که آیه ۱۱ و ۱۲، دو آیه طولانی هستند در اینجا آورده نمی شوند و صرفا هر بار از آن بخش که قرار است استفاده  شود، نوشته خواهد شد.

۱- آیه ۱۱ ادامه مبحث ارث است. بر خلاف آیه ۷ و ۸ ، در اینجا سهم هر یک از کسانی که ارث می برند را معین می کند. ما وارد جرئیات چنین تقسیماتی نمی شویم بلکه از این آیه به چند کلمه کلیدی و نکته بسنده می کنیم.

۲- اولین نکته مربوط به جمله آغازین این آیه است. می فرماید "یوصیکم الله" خدا به شما توصیه یا سفارش می کند.  بعبارت دیگر این جمله نشان می دهد موضوع خیلی مهم است که خداوند خود مستقیماً وارد میدان شده است. یعنی عزیزترین، مقدس ترین و مهمترین کس از دید و دل مومن با او سخن می گوید. خود همین جمله می تواند گویای این حقیقت باشد که در مقابل دادن ارث به کسانی، حساسیت شدید وجود داشته است که خداوند خود به سخن آمده است تا از مخالفت احتمالی مومنین جلوگیری شود. بعبارت دیگر مثلا به پیامبر نفرمود برو و اینگونه بگو بلکه خود خداوند با وارثین روبرو شده است. می گوید خدا دارد وصیت می کند. یعنی یک لحظه فکر کنید خدا همان کسی از شما هست که قرار است بمیرد. در اینصورت خدا به میراث خواران یا تقسیم کنندگان ارث می گوید که مال و دارایی مرا چگونه تقسیم کنید. به چه کسانی و چه مقدار بدهید. آری این وصیتی، توصیه ای و یا سفارشی از طرف خداوند به شما هست که چنین رفتار کنید(وصّیه من الله در آیه ۱۲).

بنطر شما اینگونه خداوند وسط موصوع بیاید نشانه اهمیت مطلب نیست؟

۳- موضوع موقعی جالب تر می شود که بدانیم خداوند در چه موارد دیگری از این جمله و عبارت استفاده می کند. شاید تعجب کنید که در هیچ آیه ای از آیات قرآن و در هیچ مورد دیگری خداوند خود با این صراحت به میدان نیامده تا بفرماید خدا به شما وصیت می کند (یوصیکم الله) و یا بفرماید وصیتی از جانب الله است (وصّیة من الله). البته بصورت "وصاکم به" که به اندازه یوصیکم الله صراحت ندارد در موارد کمی در قرآن آمده است. جمله "وصینا الانسان" هم چهار مورد در قرآن آمده که سه مورد آن هم سفارش به والدین است.


۴- تازه، خداوند از جملات یا عبارات غلیظ تری هم استفاده می کند. از قبیل

" فریضة من الله" (آیه ۱۱ سوره نساء) این حکم قطعی و واجبی از طرف خداوند است. در این خصوص در شماره ۲۹ توضیح داده شده است.

۵- "تلک حدود الله"(آیه۱۳ سوره نساء) این مرز و خط قرمز خداوند است. از آن نباید عبور کرد. عبور از آن موجب عذاب خوار کننده ای هست (عذاب مهین = آیه ۱۴ سوره نساء).

جالب است که بدانیم عبارت"حدودالله" و " حدوده" ۱۵مرتبه در قرآن آمده است که ۱۲ مورد آن در خصوص زنان و ارث است که ۸ مورد از آن ۱۲ مورد در همین سوره نساء موجود است. آیا همین درصد بالا از کاربرد چنین اصطلاح مهمی، از اهمیت موضوع زنان در چشم و نگاه خداوند حکایت نمی کند؟

۶- خدا با جملات، کلمات و ادبیات متنوعی با موضوعات مربوط به زنان و فرزندان یتیمشان با مردم یا مومنین سخن می گوید که هر کسی با توجه به طبع خود تحت تاثیر یک یا چند کلمه از  آن ها قرار گیرد.

یوصیکم الله

فریضة،

وصیة من الله،

حدود الله،

فوز العظیم و

عذاب مهین از جمله آنها هست که در آیات مورد بحث آمده اند.

۷- پس بطور خلاصه.

در این شماره نشان داده شد که خداوند تا چه اندازه به موضوع زنان و یتیمان، ولی اینبار از چشم انداز ارث، اهمیت می دهد. از جملات و کلماتی استفاده می شود تا مومنین را تشویق و ترغیب به عمل کند. یا حتی از کلماتی استفاده می کند تا از عمل نکردن به آن، مومنین را بترساند. با این کلمات و جملات خداوند به ما نشان می دهد که موضوع زنان و یتیمان آنان چقدر برایش اهمیت دارد.

زن در آموزه های قرآنی(۳۴).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیات ۱۱و ۱۲صفحات ۷۸ و ۷۹ قرآن.


عنوان: معیار تقسیم ارث به دیگران دختر ، یا جنس مونث است نه مذکر.


۱- وقتی به محتوای آیه دقت کنید متوجه می شوید همه مطلب تقسیم ارث آیات ۱۱ و ۱۲ (حدوداً دو صفحه ای)، یک محور دارد که به تناسب بیان مطلب آن محور، دختر، مادر و یا همسر است که همه تقسیمات ارث حول محور وجود آنان می چرخد. خواهش می کنم به این ادعای من با دقت توجه شود.

الف: مثلا می فرماید سهم پسر، مثل سهم دو دختر است(فللذّکر مثل حظّ الانثیین). یعنی سهم پسران بر اساس مقداری که به دختر می دهید سنجیده می شود. ولی اگر گفته بود که سهم دختر نصف سهم پسر است آنگاه معیار تقسیم ارث، سهم الارث پسر می شد و سهم الارث دختران با مقدار سهم الارث پسران سنجیده می شد. جالب است که همین جمله یا معیار مجددا در خصوص سهم الارث کلاله در آخرین آیه(۱۷۶) سوره نساء تکرار شده است.

بنابراین این متراژ سنجش، عجیب جمله ای هست. اگر پدر، پسر، یا شوهر محور بود باید می فرمود سهم دختر نصف سهم پسر است. اما می بینید چنین نفرموده است. حالا می توان تصور کرد که همین تک جمله، می خواسته چه انقلابی در تفکر بنیادین عرب جاهلی مرد سالار، نسبت به زنان ایجاد کند که البته با روی کار آمدن بنی امیه و بنی عباس، زحماتی که پیامبر برای ساختن آن جامعه متحمل شد عملاً ناقص ماند.

این جمله که سهم پسر مثل دو سهم دختر است، یک ظرافت روانی هم برای جذب مردان در خود دارد. یعنی خدا به آنان می گوید شما دو برابر دختران یا زنان دارید ارث می برید. درست مثل این است که دختر نصف شما ارث می برد. بنابراین شما باید به این وضع راضی باشید. ولی باید دقت کرد که خداوند مخصوصا نگفته دختر نصف پسر. زیرا اگر چنین می گفت از یک جمله نسبتاً منفی استفاده کرده بود. ولی با گفتن پسر مثل دو دختر، گویی می فرماید پسر دو لیوان پر و دختر یک لیوان پر. و این از نطر روانی با یک لیوان پر و یک لیوان نیمه پر، البته فرق می کند.

ب: اگر دختران بیش از دو نفر باشند دو سوم میراث برای آنان است. باز هم توجه دارید که محور سخن، حول و حوش تعیین سهم دختران است.

ج: اگر یک دختر باشد نیمی از میراث از آن دختر است. و بقیه موارد که در آیه آمده است را تکرار نکنم ولی دقت بفرمایید که در این بخش همان توجه به دختر آشکار است.

د: در ادامه آیه هم تکیه تقسیم ارث بر مادر است. مثلاً می گوید اگر متوفی فرزند خانواده باشد و پدر و مادر در قید حیات باشند برای مادر در صورتی که متوفی صاحب فرزند نباشد یک سوم (فلامه الثلث) و اگر فرزند داشته باشد  یک ششم(فلامه السدس)، سهم مادر است.  

ه: در آیه ۱۲ هم همین محوریت زنان در تقسیم ارث حفظ و رعایت شده است. در آیه ۱۱ از دختر بعنوان فرزند متوفی شروع کرد و به والدین(بویژه مادر) بعنوان والدین متوفی ادامه داد.اکنون در آیه ۱۲ به زن بعنوان همسر توجه کرده است. ابتدا می گوید که اگر زن بمیرد شما فلان مقدار ارث می برید (همین خود نشان می دهد زن استقلال مالی داشته است که ثروتی از او بجا مانده است). ولی در ادامه می فرماید اگر مرد بعنوان همسر زن، بمیرد آنگاه برای زنش فلان مقدار می رسد.

بنابراین متوجه می شوید که موضوع کاملاً مهم است چون پای جنس مونث در میان است آنهم در جامعه ای که وجود دختر و کلاً زنان، دست و پا گیر بود. دختر جنگجو نبود، عددی نبود تا میراث بر شود. ولی همانطور که دیدیم قران جنس مونث را از نقاب(فراموشی) بیرون آورده و در قاب (فرزند خانواده، مادر فرزندان، همسر مرد و خلاصه کلاله- مرد یا زنی که در هنگامه مرگ، برادر یا خواهر داشته باشد-), و در معرض دید و توجه قرار داد.

۲- ممکن است شما بهر حال بگویید درست است که محور تقسیم میراث دختر است. درست است که نحوه بیان مثبت و روانشناسانه است ولی بهر حال و عملاً سهم دختر نصف پسر است و این خود بنوعی تبعیض است. در جواب عرض می کنم اولاً با توضیحاتی که در بالا داده شد ارث دادن به زنان و دختران خود یک قدم بزرگ و مهم در جامعه آنروز بوده است. آنهم در جامعه ای که زنان را چون کالا به ارث می بردند.

ثانیا اگر به بخش های دیگر تقسیمات ارث توجه کنید در مواردی سهم زنان(مثلا والدین) به اندازه مردان است. ثالثا تقسیم ارث در صورتی هست که متوفی هیچ وصیتی زمانی که در قید حیات بوده در خصوص مالش نکرده است. ولی اگر در زمان حیاتش بگونه دیگری وصیت کند تا آنجاییکه بنده اطلاع دارم فقها آنرا می پذیرند.

رابعاً همکنون هم بعضی از مراجع در خصوص سهم الارث دختران نظرات دیگری را فتوا داده اند. آیت الله صانعی از اینگونه مراجع است که سهم مساوی قائل است.

۳- بطور خلاصه. محور و میزان تقسیم ارث، سهم الارث دختران و زنان است و نه مردان و پسران. این خود نشان می دهد قرآن جنس زن را از نقاب بیرون آورده و در قاب قرار داده است تا حق و حقوقش دیده شود.

زن در آموزه های قرآنی(۳۵).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۱۲سوره نساء، صفحه ۷۹ قرآن.

عنوان: استقلال مالی زن= ماترک ازواجکم

۱- از آیه ۱۲ در چند مورد می توان به استقلال مالی زن پی برد.

اول از عبارت"ما ترک ازواجکم" که به معنی آنچه همسران شما از خود برجای می گذارند می باشد. زن بعنوان همسر مرد، در طول زندگی دارای اموالی شده است که نشانه به رسمیت شناختن استقلال مالی زن در قرآن است. البته در اینجا منبع کسب این مال بر ما معلوم نیست. بوده اند زنانی که حتی قبل از شریعت محمدی که زنان تجارت کرده اند. از طرفی دایه گی، (شیر دادن به بچه های شیرخواره دیگران) نیز رسمی پسندیده محسوب می شده است. حتی زن بعنوان همسر نیز حق گرفتن مبلغی بعنوان حق شیر به فرزند خود، می تواند از شوهر طلب مزد کند.

مهریه در قبل و بعد از اسلام مرسوم بوده است. در آن دوره مهریه هم "عندالمطالبه" نبوده است بلکه در هنگامه شروع زندگی مرد آنرا به زن می داد. بنابراین یکی از منابع ثروت زن می توانسته مهریه باشد.

ارث بردن از دیگران هم منبع مالی تازه ای بوده است که قرآن برای زنان قائل شده است.

۲- همینکه می فرماید "من بعد وصیه توصون بها" بنابراین حق وصیت بر این اموال را(برای زن) به رسمیت شناخته است. یعنی زن مالی و ثروتی داشته که اکنون حق وصیت کردن برای او قائل شده است.  

۳- سوم، دو کلمه " او دین"  که به معنی "یا بدهکاری که دارد" هست. پس معلوم می شود زن همزمان که همسر مرد است لابد نوعی داد و ستد اقصادی با دیگران داشته است که اکنون بدهکاری بالا آورده و بنابراین باید ابتدا بدهکاریهای او را برطرف کرد و سپس هر چه از اموال باقی می ماند بین ورثه تقسیم شود.

۴- بطور خلاصه.

موارد فراوانی را می توان بر شمرد که زن استقلال مالی دارد. حق شیردادن به فرزند، دایگی فرزندان دیگران، تجارت کردن، گرفتن مهریه، واجب بودن زکات بر آنان، طلبکار یا بدهکار بودن به دیگران و خلاصه سهم الارثی که از متوفی دارد از جمله نشانه هایی هست که استقلال مالی زن را در پانزده قرن پیش به نمایش می گذارند.

زن در آموزه های قرآنی(۳۶).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۱۲ سوره نساء صفحه ۷۹ قرآن.

عنوان: »او دین« یا بدهکاری

۱- در شماره ۳۵ قبلاً در موضوع استقلال مالی زنان گفتگو شد. اما در شماره ۳۶ می خواهیم از زاویه دیگری به این ۲ کلمه، نگاهی بیندازیم. «توصون بها او دین» در پایان هر بخش از مبحث ارث در آیات ۱۱ و ۱۲ هم برای مردان و هم برای زنان متوفی آمده است و مفهومش این است که متوفی چه مرد و چه زن باشد قبل از اینکه اموال و دارایی متوفی را بین ورثه تقسیم کنند باید ملاحظه کرد که اگر متوفی به کسی بدهکاری دارد باید ابتدا بدهکاری او پرداخت شده و سپس اموال بین ورثه تقسیم شود.

۲- خب آنچه تا اینجا گفته شد مقدمه ای بود تا سخن اصلی گفته شود. همانطور که می دانید در صدر اسلام و حتی تا همین اواخر رسم بر این بود که مهریه زن در همان ابتدای زناشویی توسط مرد به زن داده می شد. اما کم کم به علت مشکلات مالی فقها راه حلی تحت عنوان « عندالمطالبه» که به معنای مبلغی که نزد شوهر هست و هر موقع زن خواست شوهر باید آنرا به او بدهد را مطرح کردند. بر این اساس، اگر شوهری حتی تا هنگامه وفاتش مهریه زن را نداده باشد بعد از مرگ اولین چیزی که از اموال مرد متوفی جدا کرده و به طلبکار و از جمله زن می دهند مهریه ای هست که مرد بنا بهر دلیل موجه یا غیر موجهی به زن نداده است. می بینید که قرآن تا کجا از حقوق زن دفاع کرده است؟

۳- شاید گفته شود که پرداخت بدهکاری برای زن متوفی هم جاری هست. بنابراین چرا این موضوع را در مورد زنان اینهمه پررنگ می کنید؟  

خب این سئوال بجایی هست. اما توجه داشته باشیم معمولا پررنگ کردن یک بخش از یک موضوع به این خاطر است که یادآور شویم که آن موضوع یا حق، چون قبلاً نادیده گرفته شده است اکنون باید با پررنگ کردنش کاری کنیم که دیده شود. از نقاب خارج و در قاب قرار داده شود.

۴- پس بطور خلاصه

مهریه زن حتی بعد از مرگ شوهر، در صورتی که توسط شوهر و زمانی که زنده بوده است به زن پرداخت نشده باشد باید قبل از تقسیم ارث از اموال شوهر درگذشته، به زن یا زنان متوفی  پرداخت شده سپس عمل تقسیم ارث انجام شود.

زن در آموزه های قرآنی(۳۷).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۱۲سوره نساء ، صفحه ۷۹ قرآن.

عنوان: فرزند متعلق به زن هم هست(۱)=لهنّ ولد=برای فرزند او


۱- "لهن ولد" یعنی برای فرزند او، که با توجه به ضمیر مونث "هن" جنسیت "او" مشخص می شود که "زن" هست. پس در فارسی می شود برای فرزند او که او مونث هست. توضیح اینکه در آیه سخن از این است که مثلا زن یک خانواده (که همسر مرد خانواده هست) اگر فوت کرد اموالش را چگونه بین ورثه تقسیم کنند. اینجاست که می گوید که اگر زن فرزند داشته باشد فلان مقدار را به او بدهید.

خب من می خواهم عرض کنم که از همین دو کلمه "لهن ولد" می فهمیم که فرزند پسر و یا دختر خانواده، فرزند پدر به تنهایی نیست بلکه فرزند مادر هم هست.  بنابراین اینکه رسم شده است که فرزند را به پدر نسبت می دهند رسم قرآنی نیست و بلکه فرزند متعلق به پدر و مادر است. هیچ یک به تنهایی نمی توانند فرزند را به خود نسبت دهند.

۲- رفع یک اشکال. قرآن در خصوص نامیدن فرزندان به نام پدر یا مادر موضع مستقیم و مشخصی ندارد. اما ممکن است کسی بگوید که خدا در آیه ۵ سوره احزاب دستور می دهد که فرزند را به نام پدرش بخوانید و این یعنی فرزند از آن پدر است که چنین دستوری را صادر کرده است.

در پاسخ باید گفت که در آن آیه و با توجه به موضوع، سخن از فرزند خواندگی هست. توضیح اینکه رسم بر این بود که اعراب مثلاً پسری را بعنوان فرزند خود انتخاب می کردند. به اینکار فرزند خواندگی می گفتند و معتقد بودند اگر این پسر ازدواج کند و سپس زنش را طلاق دهد با چنین زنی نباید ازدواج کنند. چرا که با زن مطلقه فرزند نمی توان ازدواج کرد. یعنی فکر می کردند همینکه بگویند فلانی فرزند من است پس واقعاً او فرزندش شده است. یعنی یک امر مجازی را یک امر حقیقی تلقی می کردند. اینجا بود که قرآن آمد و با این رسم و برداشت غلط مبارزه کرد و گفت آنان فرزندان حقیقی شما نیستند بلکه این تنها نوعی اسم گذاری هست که شما می کنید. سپس دستور داد آنان را به نام پدرشان بخوانید تا بدانید شما پدر حقیقی آنان نیستید تا بخواهید چنین ممنوعیتی را برای خود ایجاد کنید. بنابراین و به این وسیله خدا با چنین سفارش و دستوری با این توٓهم مبارزه کرد.

۳- ممکن است گفته شود قرآن می توانست بگوید که فرزند به نام مادر خوانده شود و نه پدر، تا شائبه اینکه فرزند مال پدر است پیش نیاید.

در پاسخ چند نکته را باید متذکر شد. اول اینکه اگر فرزند به نام مادر خوانده می شد انگاه اشکالی که الان گرفته می شود صرفا جا بجا شده و از پدر به مادر منتقل می شد‌ یعنی دیگرانی پیدا می شدند و می گفتند که پس معلوم می شود فرزند از مادر است و پدر را حقی نیست. دوم اینکه یادمان نرود که اصولاً فلسفه توصیه قرآن برای نامیدن فرزندان به نام پدر چی بود؟ مسئله این بود که با رسم و برداشت غلط فرزند مجازی و صرفاً اسمی و نامیدنی، روشنگری نماید که با فرزند حقیقی متفاوت است. بنابراین به تناسب موضوع چنین دستوری داده شد. سوم اینکه برای عرب داشتن بخصوص فرزند پسر بسیار مهم بود. چرا که فرزند پسر جنگجو و اهل درآمد بود و  بنابراین برایشان مهم بود که مشخص شود که این پسری که اکنون از این مادر به دنیا آمده است از چه مردی هست. چرا که حامله گی از زنا و یا انواع ازدواج ها که مرسوم بود می توانست مشکلاتی را ایجاد کند. بنابراین خواندن آنان به نام مرد یا پدر، موجب کاهش این مشکلات می شد.

چهارم و بهر حال اینکه امروزه که سند شناسنامه وجود دارد نام پدر و مادر هر دو برای فرزند بطور یکسان درج می شود و هیچ یک از فقها هم از نقطه نظر شرعی بر آن ایرادی وارد نکرده اند. از نظر قرآن هم منعی برای نامیدن به فامیل مادر یا پدر نیست.

۴- بطور خلاصه

از عبارت "لهن ولد" بدون هیچ شک و شبهه ای مشخص می شود که فرزند نه تنها متعلق به پدر است بلکه به مادر هم متعلق است. توصیه قرآن بر نامیدن فرزندان به نام پدر به معنای به رسمیت شناختن فرزند برای پدر نیست بلکه اینکار جهت مبارزه با تفکر غلط عدم ازدواج با مطلقه زن فرزند خوانده بوده است.


زن در آموزه های قرآنی(۳۸).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۱۲سوره نساء، صفحه ۷۹ قرآن.

عنوان: فرزند متعلق به زن هم هست(۲)= "لهنّ ولد"=فرزند او


۱- در شماره ۳۷ گفته شد که از دو کلمه" لهن ولد" استفاده می کنیم که فرزند خانواده، فرزند زن هم هست. نامیدن فرزند به نام پدر صرفاً جهت مبارزه با رسم غلط فرزند خواندگی بوده است.

۲- در عرب و عجم، و از گذشته دور و تا بحال، رسم بر این بوده است که نام خانوادگی فرزند، همان نام خانوادگی پدر باشد این رسم حتی با نوشتن نام و نام خانوادگی مادر و پدر در شناسنامه فرزند، هنوز هم پابرجا هست. اما هنوز که هنوز است بچه را حداقل با نام فامیلی پدر می نامند و می شناسند. با این کار گویی مادر فرزند، نقشی و سهمی از فرزند ندارد. این در حالی است که اگرچه در قرآن مثلا خانواده هایی به نام آل عمران و آل داود خوانده شده اند اما این بدین معنی نیست که حتما باید چنین باشد. بلکه شاید بتوان گفت که این بستگی به فرهنگ جوامع دارد.

۳-شاید نامیدن فرزند بنام پدر بخاطر در نظر گرفتن جنبه اخلاقی مسئله باشد. یعنی مشخص باشد که فلان زن زنا نکرده و پدرٍ فرزند چه کسی بوده است. به این وسیله پاک بودن زن اثبات می شود. اگرچه می تواند نشانه پاکی یا ناپاکی مرد هم باشد. نگاهی به آیه ۲۸ سوره مریم از این نظر هم خالی از لطف نیست. آنجا که مردم وقتی حضرت مریم را با فرزندی در بغلش ملاقات می کنند می گویند ای خواهر هرون، نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت بدکاره بود. یعنی این آیه می رساند که هم مرد می تواند خطاکار باشد و هم زن.

۴- هنوز در دنیای به اصطلاح متمدن امروز وقتی زنی با مردی ازدواج می کند نام خانوادگی زن بکلی عوض شده و نام خانوادگی شوهر را به او نسبت می دهند. مثلاً می گویند میشل اوباما. در اینصورت کسی نمی داند که نام خانوادگی میشل چیست؟ اما در قرآن، در واقع زن بعنوان همسر، فرزندی را که بدنیا می آورد فرزند او هم هست. زیرا در همین آیه ۱۲ سوره نساء فرمود اگر زن بعنوان همسر مرد، فرزند داشت فلان گونه ثروتش را بین فرزند و شوهر تقسیم کنید و اگر فرزند نداشت به بهمان گونه.

۵- درست است که قرآن فرمود زنان ‌کشتزار شما مردان هستند (آیه ۲۲۳سوره بقره) اما با توجه به محتوای همین کلماتی که در بالا آمد فرزند متعلق به زن هم هست. اتفاقاً استفاده از کلمه کشتزار بجای رحم و یا تخمدان بطور واضحی نشان داده می شود که واقعاً تخمدان زن همانند یک زمین حاصلخیز برای رشد جنین بسیار ضروری و در عین حال واقعی هست. علم امروز هم نشان می دهد که فرزند هم از ژن پدر و هم از ژن مادر ترکیب شده است. زن همیشه ژن جنسی X را به اشتراک می گذارد. مرد هم  ژن X یا Y خود را به اشتراک می گذارد. تنها چیزی که هست رشد جنین در تخمدان صورت می گیرد.

۶- بد نیست حالا که صحبت از ژن های مرد و زن شد متذکر گردد که در اصل، جنسیت جنین یا بچه، توسط مرد تعین می گردد و زن بطور فعال هیچ نقشی در تعیین جنسیت ندارد. بعبارت دیگر ژن های جنسی مرد XY و ژن های جنسی زن XX است. حال اگر ژن X از طرف مرد به اشتراک گذاشته شود، زن هم یک X خود را می دهد و بنابراین جنین دارای ژن های XX می شود یعنی جنین دختر می شود. ولی اگر مرد ژن Y خود را بدهد زن دوباره همان Xخود را می دهد (چون غیر از ژن X ژن دیگری ندارد تا به اشتراک بگذارد) و جنین دارای ژن هایXY می شود و بنابراین جنین مذکر یا پسر می شود.

با این توضیحات اگر زنی مرتب فرزندان دختر به دنیا می آورد مقصر نیست(همچنانکه دائماً فرزند پسر به دنیا آورد قابل تحسین نیست) و نباید چنین زنانی را مورد بیمهری و سرزنش قرار داد. چیزی که قرن ها در بین مسلمانان چنین تفکری وجود داشت و مایه اختلافات فراوانی می شد. چرا که فکر می کردند در بدنیا آوردن دختر، زن مقصر است.

من می خواهم حتی از این آیه قرآن که می گوید "همسرانتان مزرعه یا کشتزار شما هستند" (آیه ۲۲۳ سوره بقره)، عرض کنم اگر قرار باشد دنبال مقصر دختر آوری زن بگردیم آنگاه باید مرد یا پدر را مقصر دانست و نه زن را. پس این شما(مرد) هستید که در مزرعه (تخمدان یا رحم زن)، تخم X را می کارید یا تخم Yرا. بنابراین اگر تقصیر و یا کوتاهی هست از شما مردان است. اگرچه تقصیر در مورد مرد و زن بی معنی هست. زیرا کسی در اینکه جنین دختر یا پسر شود اراده و اختیاری ندارد تا بتوان او را مقصر دانست. بلکه این خدا هست که می گوید این ما هستیم که جنسیت جنین را تعیین می کنیم(آیه ۶ سوره آل عمران). با این جمله، خداوند به دعوای همیشگی زنان و مردان و خانواده پایان می دهد.


۷- بطور خلاصه

از قدیم رسم بوده است که نام خانوادگی فرزندان از نام خانوادگی پدران گرفته می شده است ولی در اصل این صرفاً نوعی نامگذاری بوده و اصالت ندارد. با شناختی که از علم تجربی امروز داریم بر خلاف عقیده رایج،

زن در آموزه های قرآنی(۳۹).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۱۲ سوره نساء، صفحه ۷۹ قرآن

عنوان: وصیت نباید موجب ضرر و زیان کسی باشد= غیر مضاّر .

۱- در دو آیه ۱۱ و ۱۲ که سهم الارث هر  یک از وارثین را معین می کند در پایان هر بخش می گوید "توصون بها او دین". یعنی بعد از اینکه وصیت کرد و یا بدهکاری هم داده شد. این جمله در این دو آیه، ۴ مرتبه گفته شده و در مرتبه چهارم عبارت "غیر مضار" (به آنان ضرر نزند) هم اضافه شده است. پس یعنی اینکه وصیت نباید به دیگران ضرر و زیانی وارد کند. مثلا نباید وصیت کند که از اموال من تفنگ بخرید و فلانی را بکشید. یا مثلا وکیل بگیرید و قاتل را از مرگ نجات دهید. یا یک کارخانه مشروب سازی دایر کنید. یا خوک پرورش دهید. یا در رقابت تخریبی،، فلانی را در تجارت یا سیاست شکست دهید. یا وقتی شخص خودش  زنده است کارهایی بکند به هدف اینکه برای وارثین مشکلات مالی ایجاد کند بطوریکه وقتی اموال باقی مانده اش را محاسبه کنند متوجه شوند که نه تنها چیزی عایدشان نمی شود بلکه باید مقداری هم هزینه کنند تا بدهکاریهای او را رفع و رجوع کنند. بنظر می رسد که با توجه به روح کلی حاکم بر آیات ارث، یکی از مثالها و مصادیق مهم زیان رسانی به غیر، این است که وصیت نباید موجب ضرر و زیان  زنان و یتیمان باشند که بی پناه ترین اقشار جامعه آنروز عربستان (و بگو حتی جوامع امروز قرن بیست و یکمی، آنهم جوامع مسلمان با حکومت های ضد زن) بوده و هستند.

۲- قرآن در آیه ۱۸۰ سوره بقره دستور می دهد که وصیت باید بر اساس خیر و صلاح باشد. در آیه ۱۸۱ بقره هم می گوید که کسی نباید وصیت او را تغییر دهد. تبدیل وصیت، خود گناه هست. سپس در آیه ۱۸۲ بقره اجازه می دهد که اگر ‌کسی بر خلاف، وصیت ‌کرده است دیگران وصیت خلاف او را اصلاح کنند. اینکار گناه محسوب نمی شود. مثلا او پدر یا مادر یا یکی از فرزندان پسر یا دختر را از ارث محروم کرده باشد طبعاً بر خلاف دستور خداوند عمل کرده است و این وصیت باطل است. بنابراین عبارت "غیر مضار " راه اجحاف بر هر گونه وارث ضعیف همانند زنان و دختران یتیم را می بندد. همانطور که گفته شد بنظر می رسد از آنجا که فضا و جوٓ غالب در آیات ارث دفاع از زنان و دختران است هیچ بعید نیست منظور از  توصیه به «غیر مضار« یا ضرر نرساندن وصیت، توجه دادن به حقوق زنان و یتیمان باشد. بعبارت دیگر اگرچه موارد و مثال هایی که در سطور بالاتر آمد را هم شامل می شود یعنی هر گونه ضرری، اما مصداق اصلی آن این است که وصیت وارث نباید به ضرر طایفه مظلوم و ستمدیده زنان و یتیمان باشد.

۳- بطور خلاصه.

وصیت بگونه ای نباید باشد که موجب ضرر و زیان مردم جامعه، عده ای از مردم، خانواده و یا طبقه مستضعف از قبیل زنان و یتیمان باشد.

زن در آموزه های قرآنی(۴۰).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیات ۱۳ و ۱۴سوره نساء، صفحه ۷۹ قرآن.


عنوان: بشارت و انذار در رعایت احکام و سهم وارثین.

فوز عظیم# عذاب مهین


۱- اگر چه در هر دو آیه ۱۳ و ۱۴ عباراتی هست که در نوع خود شامل هشدار ملایم هست (از قبیل انّ الله کان علیماً حکیماً در پایان آیه ۱۱، و الله علیم حلیم در پایان آیه ۱۲)،  اما دو آیه پایانی ۱۳ و ۱۴ مبحث ارث، به ترتیب نقش تشویقی (آیه ۱۳) و تنبیهی (آیه ۱۴) بسیار روشن و شدیدی را به نمایش می گذارد. در آیه ۱۳ رعایت کنندگان حدود الهی را بشارت به بهشتی می دهد که از زیر درختان آن آبها جاری هست. کسانی که وارد چنین بهشتی می شوند در آن بطور دائمی ماندگارند. همین خود، بهره مندی و پیروزی عظیمی هست(فوز عظیم ). اما در مقابل اگر کسی رعایت حدود الهی را نکند در آتش مخلد و دائمی خواهد بود. این آتش خوار کننده ای هست(خالدین فیها، عذاب مهین)  .

۲- علاوه بر آنچه در بند ۱ گفته شد عباراتی از قبیل "فریضه من الله"، "تلک حدود الله"، "وصّیه من الله" ، "الله یفتیکم"(آیات ۱۲۷ و ۱۷۶ سوره نساء) و " یبیّن الله لکم" (آیه ۱۷۶ سوره نساء)، نقش های تشویقی مهمی در اجرا کردن و رعایت احکام ارث در مومنین ایجاد می کند. از آنجا که در خصوص اهمیت این عبارات قبلاً هم اشاره کرده ایم در اینجا بیشتر از این، وارد جزئیات نمی شویم.

۳- در پایان جا دارد به یک نکته مهم، اما غایب مربوط به احکام ارث، هم اشاره شود. آن نکته مربوط به غایب بودن مجازات دنیوی کسانی هست که احیاناً رعایت احکام ارث را نمی کنند. بعبارت دیگر اگر کسی رعایت این احکام را نکند مجازات دنیوی او از نظر قرآن چیست؟  در پاسخ باید گفت که قران در این خصوص چیزی نفرموده است. شاید بیان آنرا به رسول الله بعنوان حاکم یا والی مومنین سپرده است. شاید در هر زمانی می تواند این مجازات مدنی، متفاوت باشد و آنرا به عقلای قوم واگذار کرده است تا آنان متناسب با شرایط تصمیم بگیرند.

هر چه باشد اما باید دانست که پشتوانه احکام دینی، و از جمله پشتوانه اجرایی احکام ارث در این دنیا، خود خداوند، بهشت و جهنم خداوند است. دین در اصل می خواهد انسانی بسازد که در وهله اول خدا، رستاخیز، اخلاق دینی و انسانی پشتوانه عملی اجرای احکامش باشد و نه قوانین دنیوی و زور قضایی و پلیسی. اگر هم احکام دنیوی باشد، نقش اصلی و اساسی با پاداش و عقاب، و رضایت و نارضایتی خداوند است.

۴- بطور خلاصه.

خداوند از یکطرف مشوق های زیادی و از طرف دیگر هشدار های ترساننده فراوانی قرارداده است تا عموم مردم مسلمان را به انجام کار وادارد. کاری که پذیرش و عملیاتی کردن آن تا به امروز حتی تصورش هم برایشان امکانپذیر نبود. قرآن نه تنها اجازه نداد که زنان را مثل کالا، دیگران به ارث ببرند بلکه برای آنان سهم الارث هم قرارداد. حتی فرمود که به بچه ها، یعنی دختران و پسران نابالغ و یتیمان ارث تعلق می گیرد.

زن در آموزه های قرآنی(۴۱).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیات ۷ تا ۱۴ سوره نساء، صفحات ۷۸ و ۷۹ قرآن.

عنوان: جمع بندی آیات ارث


همانطور که گفته شد این آیات در خصوص ارث است. البته با تاکید بر محوریت ارث زنان. زن در قالب مادر، همسر، دختر، خواهر و کلاله.

با توجه به مباحث مطرح شده در شماره های ۲۷ تا ۴۰، موارد زیر بطور خلاصه قابل استنتاج هستند.

۱- زنان همانند مردان از متوفی ارث می برند. گاهی در جایگاه فرزند، زمانی در موقعیت مادر، و زمانی در کسوت همسر و خلاصه گاهی هم در قالب خواهر و خواهرزاده.

۲- اگر مال الارث کم باشد هیچ کس و از جمله زنان، از ارث بردن حذف نمی شوند.

۳- معیار یا واحد سنجش و تقسیم میراث در دایره اقربا، حق السهم دختر است و نه پسر.

۴- در مواردی سهم الارث زنان از مردان کمتر است. اما امروزه بعضی از مراجع دینی ارث زن و مرد را مساوی اعلام کرده اند.

۵- در اهمیت حق الارث زنان همین بس که خداوند با گفتن "یوصیکم الله"(خدا به شما سفارش و توصیه می کند)، خدا خود وارد میدان شده است. از طرفی عبارات "فریضه من الله"(واجب و قطعی از طرف خداست) و " تلک حدود الله"( این خط قرمز خداست) موارد دیگری هستند که بر اهمیت موضوع ارث زنان، از دید خداوند صحّه می گذارند. عبارات دیگری که در خصوص زنان بکار گرفته شده است "الله یبین لکم"(خدا برای شما بیان می کند) و "الله یفتیکم"(خدا فتوا می دهد) می باشد که در آیات ۱۲۷ و ۱۷۶ سوره نساء هم آمده است و باید به آن هم توجه داشت.

۶- زن استقلال مالی دارد چون دیگران از او ارث می برند.

۷- فرزند هم متعلق به زن و هم به مرد است. بر خلاف تصور عامه مردم که فرزند را از آن مرد می دانند.

۸- بیان احکام ارث با پشتوانه بشارت ها و انذارها، پاداش ها و تنبیهات اخروی همراه هست. یا رعایت احکام می کنی پس فوز عظیم خواهی داشت. یا رعایت نمی کنی پس عذاب مهین در انتظارت هست.

۹- وصیت نباید ضرر رسان باشد. بخصوص به ضرر به زنان و یتیمان نباشد.

۱۰- هر جا سخن از زن بمیان می آید خداوند خود میداندار صحنه می شود. یعنی خداوند با عباراتی که بعضا هم تنها در خصوص زنان در قرآن بکارگرفته شده اند به تبیین موضوع می پردازد. گویی خداوند می فرماید در خصوص زنان با من طرف هستید پس حواستان جمع باشد. بعبارت دیگر خداوند موضوع زنان را از هر نوعی که باشد به پیامبر واگذار نکرده است. بهمین خاطر از عبارتی از قبیل

یوصیکم الله

فریضه من الله

حدودالله

الله یفتیکم

یریدالله

یجعل الله لهّن سبیلاً

یجعل الله فیه خیراً کثیراً

کتاب الله علیکم

قد سمع الله(آیه ۱ سوره مجادله)

یحادون الله و رسوله (آیه ۵ سوره مجادله).

لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امراً(آیه ۱ سوره طلاق)

و من یتّق الله یجعل له مخرجاً(آیه ۲ سوره طلاق)

و من یتّق الله یجعل له من امره یسراً(آیه ۴ سوره طلاق)

ذلک امر الله(آیه ۵ سوره طلاق)

یبین الله و... استفاده کرده است.


جملات و عبارات تشویقی و تهدیدی هم کم نیستند.

استفاده فراوان از

اتقوا ربکم،

اتقواالله،

ان الله کان علیکم رقیباً،

حوباً کبیراً،

قولاً معروفاً،

قولاً سدیداً،

هنیئاً مریئاً،

فوزالعظیم،

عذاب مهین،

اثماً مبیناً،

میثاقاً غلیظاً،

یعظّم له اجراً،

۱۱-. نتیجه.

ای مسلمانان زن ستیز ، آیات قرآن را در خصوص زنان ببینید.  بیدار شوید و با تغیر نگاه به زنان موجب رشد و تعالی آنان شوید.

زن در آموزه های قرآنی(۴۱).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند رحمتگر و مهربان.

آیات ۷ تا ۱۴ سوره نساء صفحات ۷۸ و ۷۹.

عنوان: محوریت تقسیم ارث، زنان هستند و نه مردان.


۱- بارها نوشته ام که معیار و محور تقسیم ارث، زنان هستند. اکنون لازم است که این موضوع را با دقت تمام و با توجه به آیات ارث که در دو صفحه ۷۸ و ۷۹ سوره نساء آمده هست، نشان دهم. از آنجا که آوردن آیات مطلب را طولانی می کند این مبحث در ۲ شماره ۴۱ و ۴۲ تقدیم می شود. بحث را با آیات مذکور دنبال می کنیم.

۲- مدعای ما از آیه ۷ تا آیه ۱۰ و که مقدمات تعیین سهم ارث هستند و آیات ۱۳ و ۱۴ که آیات آخر هستند بطور مستقیم ثابت نمی شود. بلکه در این آیات از  زنان و یتیمان صرفاً همدوش با مردان که ارث می برند یاد شده است. اما بهر حال مدعای ما را ثابت نمی کنند. اما در آیات ۱۱، ۱۲ و ۱۷۶ این مطلب، بخوبی قابل استنتاج است که در زیر خواهد آمد.

۳- آیات ۱۱و ۱۲ همراه با ترجمه آنها.

آیه ۱۱- یُوصیکُمُ اللّهُ فی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلاِ ُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلاِ ُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصی بِها أَوْ دَیْن آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَریضَةً مِنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً

ترجمه آیه ۱۱ از محمدرضا صفوی با توضیحات من در پرانتز در نشان دادن مدعای خود).

خدا به شما در باره فرزندانتان سفارش می کند که سهم پسر از میراث مانند سهم دو دوختر است(در این خصوص قبلاً هم نوشته بودم. در اینجا می گویم که درست مثل آن است که خدا دست یک دختر را گرفته و آورده وسط وارثین و می گوید هر مقدار که به این دختر می دهید ۲ برابر آن را به پسر بدهید. جالب این است که در آیه ۱۷۶ سوره نساء مجدداً این قاعده را یادآور می شود. این در حالی هست که اگر محور تقسیم پسر بود باید دست پسر را می گرفت و می گفت هرچه به این پسر دادید نصف آنرا به دختر بدهید.)‌ این در صورتی است که فرزندان دختر و پسر باشند و اگر همه دختر و بیش از دو دختر باشند سهم آنان دو سوم چیزی هست که متوفی بر جای نهاده است(خب دقت دارید که در اینجا سخنی از پسران نیست. یعنی نگفته اگر وارثین پسر بودند چگونه تقسیم کنید بلکه به سراغ دختران آمده است. پس محوریت دختران هستند که معمولاً و تا پیش از این از ارث بردن محروم بودند). و اگر یک دختر باشد سهم او نصف میراث است(باز هم سخن از ارث تک دختر است.) و برای هر یک از پدر و مادر متوفی از آنچه بر جای نهاده یک ششم است(در اینجا یک نکته جدید هست و آن اینکه سهم مادر که زن هست همانند سهم پدر که مرد هست می باشد. یعنی سهم زن نصف نشده است. همین نشان می دهد که همه جا سهم زن نصف مرد نیست. پس مبنای تقسیم ارث جنسیت نبوده است که اگر بود باید همیشه مرد دو برابر ارث می برد) این در صورتی هست که متوفی فرزند داشته باشد ولی اگر فرزندی نداشته باشد و تنها پدر و مادرش از او ارث ببرند یک سوم از آن مادر است(دقت دارید که فقط از سهم مادر یادکرده است و از سهم پدر صحبتی نکرده است) این در صورتی هست که متوفی برادرانی نداشته باشد ولی اگر برادرانی داشته باشد یک ششم میراث از آن مادر است(می بینید دوباره تاکید بر مشخص کردن سهم مادر است). این سهام پس از استثنای موردی است که متوفی بدان وصیت کرده و پس از استثنای دین- بدهکاری- اوست. شما نمی دانید پدرانتان و پسرانتان کدام یک از آنان سودشان به شما نزدیک تر است تا میراث را بر اساس آن تقسیم کنید. پس به سهم هایی که از جانب خدا مقرر شده است ملتزم باشید. به راستی خدا دانا و حکیم است.

۴- بطور خلاصه

در این آیه هر جا سخن از تقسیم ارث بین وارثین شده است تکیه بر روی سهم دختر یا دختران و یا مادر رفته است. از پسران بغیر از بخش اول آیه دیگر یادی نشده است. همین نشان می دهد که باید تاکید بر اولاً دادن سهم به دختران و مادران می شد و ثانیاً سهم آنان در اشکال مختلف مشخص می شد تا ظلمی واقع نشود.

زن در آموزه های قرآنی(۴۲).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند رحمتگر و مهربان.

آیات ۷ تا ۱۴ سوره نساء صفحات ۷۸ و ۷۹.

عنوان: محوریت تقسیم ارث، زنان هستند و نه مردان(۲).

۱- در آیه ۱۱ خداوند فرض کرد که مرد و یا زنی مرده و اموالی را از خود بجا گذاشته است. در این صورت خداوند خیلی دقیق سهم الارث دختران و پسران متوفی و همچنین سهم پدر و مادر متوفی را با محوریت و شاقول سهم دختر، معین فرمود.

۲- اما در آیه ۱۲ بطور روشنی مشخص می کند که اگر زن بعنوان همسر یک مرد، فوت کرد سهم آن همسر در حالی که فرزند نداشته و یا داشته باشند از مال باقیمانده زن متوفی چقدر است. با اینکار از تلف شدن مال زن متوفی و احیاناً تصرف همه آن به دست شوهر و محروم کردن فرزندان جلوگیری کرد. یعنی باز هم سخن و دفاع از حق زن است. سپس همین مطلب را در مورد اینکه اگر مرد بعنوان همسر به میرد سهم زن بعنوان همسرش در دو حالت اینکه فرزندی داشته یا نداشته باشد به روشنی بیان شده است. در اینجا نیز از حق زن بعنوان همسر مرد متوفی دفاع می کند تا سهم او محفوظ بماند و تک فرزند و یا فرزند بزرگتر نتواند به مادر خویش ظلم کند‌.

۳- دست آخر در آیه ۱۲ تکلیف اموال بجا مانده از فوت زنی که کلاله باشد را معین کرده است. منظور از کلاله مرد یا زنی هست که در حالی فوت می کند که پدر و مادر و فرزندی ندارد ولی در مقابل، او برادر مادری یا پدر ،  و یا خواهر مادری و یا پدری دارد. در اینصورت اگر متوفی مادر است سهم برادر مادری و یا خواهر مادری یک ششم است. یعنی اگر فقط، برادر دارد یک ششم مال مادر سهم اوست و اگر فقط یک خواهر دارد مجدداً یک ششم مال مادر را به ارث می برد. یعنی سهم برابر تک برادر یا تک خواهر از مادر.

لازم است توضیح داده شود از آنجا که مادر (کلاله) وفات یافته، فقط یک برادر و یا فقط یک خواهر دارد بنابراین قاعده دو سهم برای برادر و یک سهم برای خواهر موضوعیت ندارد. این اصل و یا شاقول تقسیم اموال زمانی کاربرد دارد که همزمان برادر و خواهر (یا برادران و خواهران وجود داشته باشند).

آیه در ادامه می گوید ولی اگر بیش از یک برادر و یا بیش از یک خواهر مادری داشته باشد در این صورت یک سوم مال متوفی بین برادران و خواهران تقسیم می شود. در اینجا باز هم مقدار سهم مذکر و مونث همان است که در آیه ۱۱ و وقتی چند خواهر و برادر  وجود دارند هست. یعنی سهم هر برادر، دو برابر سهم یک دختر، مبنا تقسیم هست. یعنی مبنای تقسیم یک سوم مال مادر، به همان روش اصلی تقسیم بین دختر و پسر انجام می شود.

۴- اکنون خود آیه ۱۲ را با ترجمه می آوریم.

۱- وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصینَ بِها أَوْ دَیْن وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْن وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِد مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّة یُوصى بِها أَوْ دَیْن غَیْرَ مُضَارّ وَصِیَّةً مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ عَلیمٌ حَلیمٌ.

و سهم شما از آنچه زنانتان باقی گذاشته اند اگر فرزندی نداشته باشند نصف است. پس اگر فرزندی داشته باشد یک چهارم ترکه هست. البته پس از جداسازی مال مورد وصیتی که کرده و یا جدا حساب کردن دینی(بدهکاری) که زنان شما بدان وصیت می کنند. و سهم زنان تان از آنچه باقی گذاشته اید، اگر فرزندی نداشته باشید یک چهارم است و اگر فرزندی داشته باشید سهم آنان یک هشتم است. البته پس از جدا سازی مال مورد وصیت یا دینی که شما بدان وصیت می کنید. و اگر مرد یا زنی که از او ارث می برند کلاله باشد. یعنی پدر و مادر و فرزند نداشته باشد و برادر و یا خواهری مادری داشته باشد، سهم هر یک از آن دو، یک ششم است(اینجا نیز سهم  خواهر و برادر مساوی هست) و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، البته پس از جداسازی مال مورد وصیتی یا دینی که بدان وصیت می شوند. این در حالی است که نباید با وصیت یا اقرار به دین به وارث ضرر بزند. سفارشی است از جانب خدا، و خدا دانای بردبار است.

۵- بطور خلاصه

بعد از اینکه خدا در آیه ۱۱ و بر مبنای سهم معیار، مشخص کرد که دختر، پسر، مادر و پدر چه مقدار ارث می برند، در آیه ۱۲ و بر اساس همان معیار، سهم زن و شوهر را با عطف و اهمیت دادن به احقاق حقوق زنان، چه زمانی که مال و دارایی از خود بجا می گذراند و یا چه زمانی که شوهرشان می میرد و مال و دارایی بجای می گذارد و زن بعنوان همسر باید سهمی داشته باشد، سخن رفته است.

زن در آموزه های قرآنی(۴۳).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند رحمتگر و مهربان.

آیه ۱۷۶ سوره نساء

عنوان: محوریت تقسیم ارث، زنان هستند و نه مردان(۳).

۱- در آیه ۱۱ خداوند فرض کرد که مرد و یا زنی مرده و اموالی را از خود بجا گذاشته است. در این صورت خداوند خیلی دقیق سهم الارث دختران و پسران متوفی و همچنین سهم پدر و مادر متوفی را با محوریت و شاقول سهم دختر، معین فرمود.

۲- در آیه ۱۲ بطور روشنی از ۵ حالت گفتگو کرد.

حالت اول اینکه مردی بمیرد و تنها همسر داشته باشد.

حالت دوم مرد بمیرد و همسر و فرزند داشته باشد.

حالت سوم زن بمیرد و تنها شوهر داشته باشد.

حالت چهارم زن بمیرد و شوهر و فرزند داشته باشد.

حالت پنجم زن و یا مردی بمیرد و کلاله باشد. یعنی که پدر، مادر، و فرزند نداشته باشد ولی دارای برادر یا خواهر یا هم برادر و خواهر مادری داشته باشد. یعنی میت از مادر با این آدم ها برادر یا خواهر باشد.

احکام هر یک را جداگانه بطوری مطرح کرد که سهم خانم ها بطور روشن و واضحی مشخص شده اند.

۳- اما در آیه ۱۷۶ حالت ششم و هفتم و هشتمی را مطرح می کند مشابه حالت پنجم هست با یک تفاوت. آن تفاوت این است که میت زن یا مرد برادران، خواهران و یا هم برادر و هم خواهر از ناحیه پدر دارد و نه از ناحیه مادر. در اینجا نیز ابتدا از سهم خواهر ها می گوید(حالت ششم). مثلاً می گوید فرض کنید که میت مرد بوده است در آنصورت نیمی از دارایی میت (که برادر مادری است) به خواهر مادری می رسد. ولی اگر میت زن بوده است در آنصورت تمام دارایی میت (که خواهر مادری است) به برادر مادری اش می رسد.

حالت هفتم این است که حالا میت چه زن باشد و چه مرد وقتی  به جای یک خواهر، دارای دو خواهر باشند در آنصورت دو سوم میراث میتی که با آن دو خواهر برادر یا خواهر هستند به ارث می رسد که این دو سوم بر اساس قاعده کلی تقسیم ارث بین پسر و و دختر تقسیم می شود.

حالت هشتم اگر خواهران و برادران میت بیش از دو تن باشند تمام دارایی بجامانده از میت زن یا مرد بین آنان بر همان قاعده تقسیم میراث بین دختر و پسر تقسیم می شود. یعنی با همان شاقولی که نقطه کانونی یا واحد اندازه گیریش سهم دختر بود معین می شود. جالب این است که خداوند از این شاخص به اشاره یاد نکرده است بلکه دقیقاً با همان کلماتی که در آیه ۱۱ از آن یاد شده بود در اینجا هم یاد می کند. یعنی می گوید : " فللذکر مثل حظ الانثیین".

۴- یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلاله ان امرؤا هلک لیس له ولد وله اخت فلها نصف ما ترک و هو یرثها ان لم یکن لها ولد فان کانتااثنتین فلهماالثلثان مما ترک و ان کانوا اخوه رجالا و نساء فلذکر مثل حظ الانثیین یبین الله لکم ان تضلوا و الله بکل شی ء علیم.

از تو در باره ارث خویشاوندان فتوامی خواهند، بگو:خدا در باره کلاله چنین پاسخشان می دهد،که اگر مردی از دنیارفت و هیچ فرزند ندارد ارث او تنها خواهری دارد، نصف اموالش از آن اوست ،همچنانکه اگر خواهری مرد و فرزند ندارد و تنها به برادر می رسید، حال اگر وارث برادر، دو خواهر بودند، دو ثلث از اموال او به آندو می رسد و اگر وارث میت خواهر و برادرند، برادران هریک به قدر دو خواهر ارث می برند، خدا برای شما بیان می کند تا گمراه نشوید و خدا به هر چیزی داناست.

۵- جمع بندی و نتیجه گیری.

همانطور که جابجا در سه شماره آخیر ً زن در آموزه های قرآنی " نشان دادیم هدف از نزول آیات ارث تعیین حق زنان در قاب مادر، فرزند دختر، همسر مرد، تک خواهر مادری، دو خواهر مادری، چند خواهر مادری، تک خواهر پدری، دو خواهر پدری و چند خواهر پدری است. تا به این وسیله حق زنان ضایع نشود.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز