2777
2789
عنوان

زن درآموزه های قرآنی

| مشاهده متن کامل بحث + 879 بازدید | 117 پست

زن در آموزه های قرآنی(۱۰۲).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۲۱ سوره نساء، ص ۸۱ قرآن.


عنوان: *طلاق بعد از همبستری. تعیین تکلیف مهریه.*


"و کیف تاخذونه و قد افضی بعضکم الی بعض و اخذن منکم میثاقا غلیظاً"

"و چگونه آنرا باز پس می گیرید (منظور باز پس گیری مهریه است) در حالیکه شما با یکدیگر تماس و آمیزش جنسی کامل داشته اید و(از این گذشته) آنان (هنگام ازدواج) از شما پیمان محکمی گرفته اند."


۱- *یک سئوال*

*چرا در جای جای قرآن که سخن از زنان هست بر موضوع مالی زنان تاکید رفته است؟* بعبارت دیگر اگر گفتگو از سرپرستی زنان شهداء شده عمده مطلب در نگهداری از اموال یتیمان است. اگر سخن از ارث رفته موضوع ارث زنان در کانون بحث قرار گرفته، اگر سخن از ازدواج است مهریه محور موضوع ازدواج است. اگر بحث طلاق باشد دادن هدیه و پس نگرفتن مهریه مطرح می شود. در موضوع تامین نفقه در دوران عده و پرداخت مزد شیردادن به فرزند در دوران شیر خوارگی همه مواردی هستند که در قرآن بخوبی قابل مشاهده اند. چرا این همه تاکید بر امور مالی برای زنان رفته است؟

در پاسخ باید دانست که زن در جامعه آنروز از هر نظر خلع سلاح بود. یکی از این موارد مهم و تعیین کننده، جنبه مالی و اقتصادی بود. توضیح اینکه اکثر  زنان  شغلی نداشتند تا توانایی مالی داشته باشند. تا قبل از برقراری ارث برای زنان، دختران و یتیمان ، ارثی به زنان داده نمی شد. مقام و موقعیتی نداشتند. جنگجو نبودند تا غنیمتی از جنگ نصیبشان بشود. ثروتی نداشتند تا به کار تجارت بزنند. قدرت بدنی چون مردان نداشتند تا به کاروان ها حمله کرده و آنرا غارت کنند.  بر این اساس بود که قران به راههای مختلف سعی کرد تا پشتوانه مالی نسبتاً خوبی برای زنان تدارک ببیند. تا کمتر دچار فساد و تباهی شوند.  

۲- اما در زمانه ما چی؟ آیا هنوز هم مهریه پشتوانه ای اقتصادی برای بقای حیاتی زن، در صورت طلاق زن توسط مرد هست؟  بنظر می آید هنوز هم در بیشتر موارد زنان وابسته به جیب مردان هستند. هنوز هم چنانچه زنی به طلاق و جدایی از مرد برسد اگر پشتوانه مالی لازم را نداشته باشد باید بقیه عمر را در فلاکت و بدبختی سپری کند. اگر فرزند داشته باشد معلوم نیست که با کدام سرمایه بتواند آن بچه های قد و نیم قد را بزرگ کند.

۳- *بطور خلاصه*

اگر عمل طلاق بعد از بهره مندی کامل از همسر اتفاق می افتد باید مرد مطالبه مهریه از زن نکند. زیرا اولاً مرد از زن کام گرفته و ثانیا زن از مرد برای پرداخت مهریه سند محکم دارد.

سندی همانند انچه که خداوند از  رسولان جهت انجام رسالت گرفته است.

در جامعه عصر نزول باید از هر جهت مورد پشتیبانی مالی قرار می گرفتند تا در صورتی که کار به طلاق بکشد امکان ادامه زندگی شرافتمندانه برای زن مطلقه فراهم باشد و فسادی دامن پاک او را لکه دار نکند.

قرآن در هر فرصتی از حقوق اقتصادی زن دفاع کرده است. بعنوان نمونه موارد زیر را یادآور می شود: در نگهداری بهینه اموال یتیمان، دادن مهریه به زن در هنگام ازدواج به هر مقدار حتی اگر بسیار زیاد باشد، عدم انتظار مرد بر بخشیدن مهریه توسط زن، قراردادن سهم الارث برای زنان با هر نسبت دور و نزدیکی که با متوفی پیدا می کنند، استقلال مالی برای زن قائل شدن بطوریکه خود راساً حق وصیت برای اموالش را دارد، پرداخت مزد شیر دادن فرزند به زن توسط مرد، دادن نفقه و مخارج زن در دوران عده طلاق.


زن در آموزه های قرآنی(۱۰۳).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۲۲۸ سوره بقره، ص۳۶ قرآن.


عنوان: *طلاق بعد از همبستری (عده نگهداشتن).*

والمطلقات یتربصن بانفسهن ثلثه قروء. و لا یحل لهن ان یکتمن ما خلق الله فی ارحامهن ان کن یومن بالله و الیوم الاخر....

و زنان طلاق داده شده باید تا مرتبه عادت ماهیانه و پاک شدن، انتظار بکشند. و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند برای آنان حلال نیست که آنچه را که خدا در رحمهایشان آفریده است کتمان کنند....

۱- تا بحال قرآن در دفاع از حقوق و رعایت احساسات زنان توسط مردان، سفارشات و بلکه امر و نهی هایی را مطرح فرمود. اکنون به حفظ نسل ها و جلوگیری از سوءاستفاده از زنان مطلقه توسط مردان پرداخته است. البته جلوی خلافکاری احتمالی زنان هم ایستاده است. این اهداف با "عده نگهداشتن" زنان عملیاتی شده است. عده طلاق، مدت زمانی هست که بین طلاق تا عقد ازدواج بعدی زن مطلقه با یک مرد، فاصله ایجاد می کند.

۲- *عده طلاق عمدتا بخاطر تعیین تکلیف حاملگی هست* که اگر بعد از گذراندن سه پاکی مشخص شود که زن حامله نیست عده هم تمام شده و زن مجاز به ازدواج است. ولی اگر معلوم شود که زن حامله هست تا پایان حاملگی، زن باید عده نگه دارد.

اگر فلسفه نگهداشتن عده صرفاً به این خاطر باشد امروزه با یک تست ساده می توان حامله بودن را تعیین کرد. اما بنظر می رسد که عده طلاق دارای علل دیگری هم هست که در زیر بطور جداگانه می آید.

۳- در تمام این مدت(چه سه بار پاک شدن و یا تا تولد جنین) نفقه که همان برطرف کردن نیازهای مادی و زیستی یک زن برای تداوم زندگی شرافتمندانه هست توسط مرد تامین می شود. ملاحظه می کنید خداوند به مرد اجازه نداده است تا زن را بیکباره از امکاناتی که در دوران ازدواج از آن برخواردار بوده است را محروم کند. این عمل بخصوص در دورانی که زن هیچ پشتوانه ای برای حتی تامین نیازهای روزانه خود نداشته است امری پسندیده بوده است.

۴- چه بسا در پشت پرده طلاق بعضی برای سوءاستفاده از زن، نقشه ها کشیده باشند. *عده طلاق اجازه نمی دهد تا زن یا مردی که چنین نقشه ای در سر می پروراند به زودی نتوانند آن نقشه را عملی کنند* و یا موفق به پیاده کردن چنین نقشه ای شوند. زیرا *این مدت فرصتی را هم برای زن و هم برای مرد فراهم می کند تا در رفتار خود تجدید نظر کنند* . در این خصوص شاید ادامه آیه که شوهر را در رجوع به زندگی با زن (نسبت به سایر مردان) ترجیح می دهد، سندی بر این برداشت از فلسفه عده نگهداشتن باشد. آیه ۲۳۵ سوره بقره هم اگرچه در خصوص عده زنی هست که شوهرش مرده است اما بنوعی سند دیگری بر این مدعا می تواند تلقی شود.

۵- شوهر زن مطلقه، در تمام مدت عده می تواند به زن مراجعه کند و زندگی را از سر گیرد. بنابراین دوران عده، دوران و فرصت اندیشیدن به رفتار خود را فراهم می کند.

۶- این اولین مرتبه است که خداوند به زنان هم هشدار می دهد که اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند نباید وجود جنین را در رحم خود پنهان کنند. چرا که زن هم چه بسا خودش مستقیما و یا تحت تاثیر نقشه های دیگران، بهر حال موفق به طلاق و جدایی شده تا به ازدواج با مرد دیگری برسد. اینجاست که در مدت عده رحم بزرگ شده و ظاهر جسم زن این دروغ را بطور طبیعی برملا کند. و در نتیجه نقشه زن مطلقه یا مرد دیگری که پشت پرده هست برملا شود. بنابراین عده طلاق خود معیاری برای سنجیدن صداقت و یا عدم صداقت زنان هم ارزیابی می شود. در حالیکه اگر معیار را تست آسان آزمایشگاهی تعیین حاملگی، قرار دهیم چه بسا با زد و بند، نتیجه تست را تغیر دهند.

۷- *قران همیشه برای امورات جامعه از ساده ترین و اقتصادی ترین روش ها استفاده می کند* . مثلا برای روزه گرفتن و افطار کردن از چشم جهت دیدن ماه، برای خواندن نماز های ۵ گانه از وضعیت خورشید، برای تشخیص حاملگی از گفته زن و پیدا شدن علائم حاملگی در جسم زن، برای انجام اعمال حج مجددا از دیدن ماه ذلحجه با چشم و... استفاده می کند. استفاده از وسایل پیشرفته، بشرط انکه تغلب و حیله ای صورت نگیرد، مغایرتی با روش ساده گفته شده ندارد.

۸- *بطور خلاصه*

از کارهایی که با انجام طلاق باید صورت گیرد عده نگهداشتن زن مطلقه هست. عده طلاق فوایدی دارد.

*الف* : فرصتی را برای مرد و زن ایجاد می کند تا به رفتار و گفتار خود بیندیشند و چه بسا مدت عده به برگشت به زندگی کمک کند.

*ب* : وضعیت حاملگی زن را مشخص می کند. بنابراین از منازعات بعدی جلوگیری می کند.

*ج* : اجرای نقشه های پشت پرده زن یا مرد غریبه برای ازدواج با زن طلاق داده شده را ازبین می برد و یا به تاخیر می اندازد.

اولین هشدار به زن داده شده تا اگر جنینی در رحم دارد را پنهان نکند.

د: فرصتی را به زن می دهد تا زن بتواند دوران گذار از زندگی اول را با نفقه ای که دریافت می کند بخوبی سپری کند.

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

زن در آموزه های قرآنی(۱۰۴).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۲۲۹ سوره بقره، ص ۳۶ قرآن.


عنوان: *ایجاد محدودیت در تعداد طلاق دادن زن.*


الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان... طلاق دو بار است. پس از آن یا زن را به روشی نیکو و پسندیده نگهمیدارید و یا به احسان و نیکویی رها می کنید...

۱- در بین اعراب رسم بود که به آسانی یک زن را بارها طلاق داده و مجدداً به او بر می گشتند. این عمل بارها و بدون هیچ محدودیتی تکرار می شد. اما با ظهور اسلام این تعداد به دو بار طلاق دادن محدود شد. با اینکار قدم دیگری در احقاق حقوق زنان برداشته شد. بعبارت دیگر، طلاق دادن زن بعنوان همسر و رجوع به او برای ادامه زندگی زناشویی فقط دو بار می تواند اتفاق بیفتد. توضیح اینکه مثلا بار اول کسی زنش را بنا بهر علتی طلاق می دهد. در این حالت همچنانکه بعداً خواهیم گفت زن باید در خانه بماند تا عده او سرآید. حال اگر مرد می خواست و زن هم راضی بود می توانند دوباره به زندگی برگردند. اما زن می تواند قبول نکرده و با شوهر وارد زندگی جدید نشود. ولی توصیه قرآن بر این است که برای زندگی کردن شوهری که او را طلاق داده بر دیگران که اظهار کرده اند تا با زن ازدواج کنند سزاوارتر است (*و بعولتهن احق بردهن فی ذلک =بخشی از آیه ۲۲۸ سوره بقره).*

از طرفی فرض کنید که زن مجددا به مرد خود برگشت و زندگی کرد اما مثلا دوباره بعد از مدتی مرد برای بار دوم زن را طلاق داد. دوباره زن در خانه می ماند و چه بسا مرد از زن می خواهد که به زندگی با او برگردد. برای بار دوم زن می تواند برنگشته و با مرد دیگری بعد از اتمام عده ازدواج کند یا اینکه سخن شوهر را قبول کند و دوباره زندگی را از سر گیرد. اما اگر مرد برای مرتبه سوم زن را طلاق دهد نه برای زن و نه برای مرد امکان باز گشت مجدد به زندگی نیست. تنها در یک حالت امکانش هست که در دو شماره بعد توضیح داده خواهد شد.  

۲- بنابراین *آزادی عمل زن بدون هیچ توضیح و تفسیری مشخص است.* اگرچه توصیه قرآن این است که زن به زندگی شوهرش برگردد ولی اجباری نیست. بهر حال *همینکه اجباری برای زن نیست این خود، برداشتن قدم بزرگی برای به رسمیت شناختن اراده آزاد زن است.* از آن طرف قرآن از دیگران می خواهد که در زندگی و تصمیم زن برای برگشتن زن به زندگیش دخالت های بیجا نکنند.

۳- در پایان این بحث بد نیست اشاره شود که در فقه شیعه بشرحی که در بالا داده شد سه بار باید طلاق اتفاق بیفتد نه اینکه مثلا شوهر برگردد و بگوید من تو را سه طلاقه کردم. بعبارت دیگر صرف گفتن سه طلاقه کردم، سه بار طلاق اتفاق نیفتاده است.

۴- * بطور خلاصه*

طلاق تا ۲ مرتبه اگر اتفاق بیفتد و زن در مرحله عده باشد و زن هم راضی به برگشت به زندگی با مرد باشد و مرد هم متقاضی باشد، زن می تواند به زندگی برگردد ولی اجباری برای اینکار ندارد و مثلا می تواند با مرد دیگری ازدواج کند و یا اصلا ازدواج نکند.

اما اگر برای بار سوم مرد زن را طلاق داد دیگر نه زن و نه مرد نمی توانند به زندگی کردن باهم بر گردند. اما این تحریم همیشگی نیست و می تواند برداشته شود که بعداً توضیح داده می شود.

زن در آموزه های قرآنی(۱۰۵).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۲۳۰ سوره بقره، ص۳۶ قرآن.


عنوان: *راه حلی برای بازگشت به زندگی مجدد زن و مرد بعد از طلاق سوم(۱).*


فان طلقها فلا یحل له من بعد حتی تنکح زوجا غیره، فان طلقها فلا جناح علیهما ان یتراجعا ان ظنا ان یقیما حدود الله و تلک حدود الله یبینها لقوم یعلمون. " اگر(برای بار سوم) او را طلاق داد از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود مگر اینکه زن همسر دیگری انتخاب کند.(در آن صورت) اگر (همسر دوم) او را طلاق دهد گناهی ندارد که (مرد و زن) بازگشت کنند. (البته) در صورتی که امید داشته باشند که حدود الهی را محترم شمرند اینها حدود الهی است که (خدا) آنرا برای گروهی که آگاهند بیان می نماید."

۱- همانطور که در شماره قبل گفته شد طلاق دادن زن و همینطور رجوع مجدد به زن جهت ادامه زندگی و قبول آن توسط زن، نیز تا دو بار مجاز است. ولی اگر مرد برای بار سوم زن را طلاق دهد دیگر نمی تواند به زن رجوع کند. تنها به یک شرط می شود که با آن زن ازدواج مجدد کند. این شرط خود می تواند نوعی تنبیه برای مردی محسوب می شود که چپ و راست می رود و بدون حساب و کتاب، و هر بار که مشکلی پیش می آید می خواهد زنش را طلاق دهد. این تنبیه به این صورت است که زن بعد از طلاق سوم، به شرط اینکه با مرد دیگری ازدواج کند و مرد جدید زن را بدون هیچ پیش شرط و فشاری و بلکه با اراده آزاد، طلاق دهد مرد اول می تواند با زن ازدواج کند. این مرد دوم در اصطلاح مرسوم(و نه قرآنی) "محلل" نامیده می شود. حال اگر محلل (حلال کننده) حاضر شود زن را طلاق دهد آنگاه شوهر سابق می تواند با آن زن ازدواج مجدد کند. به همین خاطر بوده است که او را محلل خوانده اند. یعنی حلال کننده.  *واضح است که اگر مرد دوم حاضر به طلاق نشود در اینصورت نامیدن او به محلل بی‌معنی هست.* ولی همینکه ما خودسرانه او را محلل می خوانیم نشانه ذهنیت ما هست تا مجددا زن سه طلاقه را به شوهر اول برسانیم. جالب است بدانیم که بعداً فقها آمدند و شروط فقهی این نوع ازدواج را معین کردند که در زیر خواهد آمد(که البته در قران این شروط نیامده است). بهر حال با شوهر دوم هیچ شرطی و از جمله شرط طلاق دادن، نباید بشود. بعبارت دیگر این ازدواج کاملاً مثل بقیه ازدواج ها هست. بنابراین لزوماً نباید محلل آن زن را طلاق دهد. از آنجا که ما خود مرد سالارانه اسم آنرا محلل گذاشته ایم به ناچار به ذهن چنین می رسد که برای رسیدن مرد اول به زن مطلقه اش، باید مثلا یک ازدواج صوری صورت گیرد در حالیکه چنین نیست. *این یک ازدواج کاملآ حقیقی و شرعی هست.* ما متاسفانه از هر چیزی شکل کاریکاتوری درست کرده ایم(و مگر نه این است که با سایر مناسک و دستورات دین، متاسفانه همین بلا را آورده ایم).

۲- فقها معتقدند که مرد دوم حتماً می بایست عمل جنسی را از جلو (و نه از پشت) انجام دهد و حتی عده ای معتقدند که عمل انزال هم باید اتفاق افتد. این یعنی یک ازدواج حقیقی. همینطور نمی توان با محلل شرط کرد که بعد از ازدواج با زن، او را طلاق دهد. ازدواج هم حتماً باید دائمی باشد و نه از نوع موقت. پس این شروط مجددا نشان می دهد که ازدواج صوری نیست. *حالا اگر مرد دوم طلاق نداد هیچ کس نمی تواند او را وادار به چنین کاری بکند.* تازه اگر محلل زن را طلاق داد اکنون زن باید عده نگه دارد و مرد اولش، تنها بعد از سپری شدن عده زن و با پرداخت مهریه با زن (در صورتی که زن بخواهد) می تواند ازدواج کند. آیا همه اینها نشان از ازدواج واقعی مرد دوم، که بخاطر تفکر مردسالارانه ما، محلل نام گرفته نیست؟

می بینید که چقدر شرایط سخت است.

۳- من نمی دانم که واقعاً در صدر اسلام و یا در دوره های بعد مورد یا مواردی در تاریخ از اینگونه ازدواجها ثبت شده است یا نه؟ *شاید این تنبیه چنان شدید بوده که بیشتر نقش بازدارندگی آن کارساز بوده است* تا اینکه واقعاً عملی شده باشد. آیا تاریخ برای ما گزارش کرده است که فلان و بهمان کس محلل بوده اند؟ آیا از ازدواج محللی در تاریخ، فرزندانی سراغ داریم؟ تاریخ چند زوج را به ما معرفی می کند تا برای ازدواج سوم شان از محلل استفاده کرده اند؟

اما بهر حال هرچه باشد این نوع تنبیه به ضرر مردی هست که بدون ملاحظات لازم هر بار بدون عبرت گرفتن از بار پیشین، اقدام و برای بار سوم زنش را طلاق می دهد.

۴- بطور خلاصه

اگر مرد برای بار سوم زنش را طلاق دهد ازدواج مجدد آن زن برای او حرام می شود. این نوعی تنبیه هست که برای مرد در طلاق دادن زن نوعی بازدارندگی ایجاد می کند. این تنبیه دائمی نیست. اما رفع این تنبیه ساده هم نیست. این تنبیه با ازدواج حقیقی زن با مرد دیگری و در صورتی که آن مرد زن را طلاق دهد و زن نیز حاضر به ازدواج با مرد اول بشود امکان‌پذیر است.

ن در آموزه های قرآنی(۱۰۶).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۲۳۰ سوره بقره، ص۳۶ قرآن.


عنوان: *راه حلی برای بازگشت به زندگی مجدد زن و مرد بعد از طلاق سوم(۲).*


فان طلقها فلا یحل له من بعد حتی تنکح زوجا غیره، فان طلقها فلا جناح علیهما ان یتراجعا ان ظنا ان یقیما حدود الله و تلک حدود الله یبینها لقوم یعلمون. " اگر(برای بار سوم) او را طلاق داد از آن به بعد، زن بر او حلال نخواهد بود مگر اینکه زن همسر دیگری انتخاب کند.(در آن صورت) اگر (همسر دوم) او را طلاق دهد گناهی ندارد که (مرد و زن) بازگشت کنند. (البته) در صورتی که امید داشته باشند که حدود الهی را محترم شمرند اینها حدود الهی است که (خدا) آنرا برای گروهی که آگاهند بیان می نماید."

۱- واضح است که اگر عشق و علاقه ریسمان زندگی باشد کار به یکبار و دو بار و سه بار طلاق، نمی کشد تا وجود محلل لازم آید. اگر ریسمان پوسیده نفرت حکومت کند تحریم ازدواج بعد از سه طلاق، خود راه و مفرّی برای رهایی زن از این شوره زار و احیاناً تشکیل زندگی جدید است. بنابراین آنانی که بی توجه به ریسمان عشق و نفرت، بر این راه حلّ قرآنی می تازند نادانسته یا دشمنانه اظهار نظر می کنند.

در حالیکه این بنوعی دفاع از زنان مظلومی هست که شوهرانشان بیخود و بیجهت آنان را تحت فشار قرار می دادند. در این راستا، زن ضرر نمی کند بلکه این مرد است که با ندانم کاریهای خود ضرر می کند. *آری این حدود الهی است که خداوند برای قوم و مردمی که آگاهند و عالم اند بیان می شود* (و تلک حدودالله یبینها لقوم یعلمون).

*حالا فرض کنیم این راه حل را کسی نمی پسندد. بهتر است  بگوید که راه حل مسئله چیست؟ البته راه حلی باید ارائه شود که شعاری نبوده و عملاً راهگشا باشد.*

۲- این نوع راهکار و رفع مشکل، در بین اهل تسنن که سه طلاقه شدن زن را در یک مجلس عملی می دانند قاعدتا بیشتر رایج است تا شیعیان که می گویند حتماً سه مرتبه باید طلاق اتفاق افتاده باشد. بهر حال ظاهراً تحقیق در خصوص محلل و این نوع ازدواج کار آسانی نیست. زیرا *معمولا گرفتن محلل بصورت مخفی صورت می پذیرفته تا آن زوج انگشت نمای دیگران نشوند.* بعضی برای انجام آن به شهر و یا کشور دیگری می رفتند تا ناشناخته بمانند.

۳- *بطور خلاصه*

اگر مرد برای بار سوم زن را طلاق داد مرد نمی تواند به او رجوع کند. ولی اگر زن با مرد دیگری ازدواج حقیقی دائمی انجام داد و انگاه مرد دوم زن را با حفظ شرایط طلاق داد و زن هم بعد از نگهداشتن عده می خواست (توجه کنید که زن برای برگشت به شوهر اولش هیچ اجبار شرعی ندارد) که با همسر اول ازدواج کند آنگاه مرد می تواند با زن برای مرتبه سوم ازدواج کند.

زن در آموزه های قرآنی(۱۰۷).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیات ۲۲۹و۲۳۰سوره بقره، ص۳۶ قرآن.

فلا یحلٓ به من بعد حتی ینکح زوجا غیره. فان طلقها فلا جناح علیهما آن یتراجعا. ان ظنا آن یقیما حدود الله...

عنوان: *راه حلی برای بازگشت به زندگی مجد زن و مرد بعد از طلاق سوم(۳).*


۱-بطور خلاصه در دو بخش قبل گفته شد که وقتی مرد برای مرتبه سوم زن را طلاق داد دیگر نمی تواند به او رجوع کند. ولی اگر بخواهد رجوع کند بشرط اینکه زن با مرد دیگری ازدواج کاملا شرعی انجام داده و از مرد دوم طلاق گرفته باشد آنگاه مرد اول می تواند به او رجوع کند و یک ازدواج کاملا شرعی و با پرداخت مهریه انجام دهد.

۲- گفته شد که این کار بنوعی تنبیه مرد اول محسوب می شود. اما چه بسا بعضی اشکال کنند که *این چه نوع تنبیهی برای مرد است که زن تاوان آنرا می دهد؟* بعبارت دیگر این زن است که بجای مرد تنبیه می شود. یعنی با اینکار زن را در آغوش مرد دیگری می اندازیم. و این چنین با احساسات او بازی می کنیم. چه بسا هم‌آغوشی جدید باعث شود که زن به مقایسه افتاده و خواهان ادامه زندگی جدید باشد بطوریکه اگر جدا شود به احساسات او لطمه وارد گردد.

در اینجا پاسخی که به این اشکال می دهیم بقرار زیر است بطوریکه مجددا تکرار می کنیم که ازدواج با مرد دوم عملا تنبیه مرد اول است.

در اینجا چند حالت وجود دارد.

*حالت اول* اینکه وقتی مرد اول زن را برای مرتبه سوم طلاق می دهد، زن مطلقه اکنون نه حاضر است که با مرد اول ازدواج کند و نه با مرد دوم و یا هر مرد دیگری. در این صورت زن کاملاً آزاد است و هیچ فشاری بر او وارد نیست و ضرری متوجه او نیست. این در حالی است که اگر مرد خواهان باشد مسلما متضرر شده است. ولی اگر مرد هم خواهان برگشت نبوده در انصورت هم مرد و هم زن رها شده اند و کسی ضرر نکرده است.

*حالت دوم* این است که زن با مرد دومی که خود انتخاب می کند(دقت کنیم در اصل این زن است که مرد را انتخاب می کند و نه مرد زن را) ازدواج کرده و از زندگی دوم هم راضی هست و شوهرش هم حاضر به طلاق او نیست. بنابراین مجددا هم، زن سر و سامانی گرفته و مشکلی ندارد. ولی این مرد اول است که او یا دوری از زن مطلقه اش می سوزد (بنابراین متضرر شده است) و یا اینکه او هم  زندگی جدیدی را آغاز کرده است و مشکل خودش را حل کرده است.

*حالت سوم* این است که مثلا شوهر دوم با توافق زن، او را طلاق می دهد در اینصورت مجددا زن می تواند انتخاب کند که به زندگی اول برگردد یا برنگردد و یا ازدواج دیگری داشته باشد. پس باز هم آزاد است. طبعا زن، ضرری نکرده است و این مرد اول است که اگر از کرده اش پشیمان است تنبیه می شود و ضرر می کند.

*تنها در حالت چهارم است که ممکن است(دقت شود ممکن است) زن بطور نابجایی(یعنی بجای مرد) تنبیه شده باشد* و آن اینکه زن به زندگی جدید علاقه داشته باشد ولی مرد دوم یا همان به اصطلاح محلل راضی به ادامه زندگی نیست که البته در این صورت مرد دوم باید دلایل محکمه پسندی برای طلاق داشته باشد. البته باز هم بعد از طلاق اگر زن بخواهد می تواند به زندگی اول برگردد و یا بر نگردد.  

*نتیجه اینکه ضرر مرد اول در حالات مختلف بسیار بیشتر از زن است* و تنها در حالت چهارم است که  ممکن است زن متضرر شده باشد. اما با توجه به آیه که رجوع را از هر دو طرف بیان می کند چه بسا باید بپذیریم که زن هم تقصیراتی داشته است. در این صورت زن هم باید سهمی از این تنبیه داشته باشد.

۳- بله شما ممکن است دوباره برگردید و بگویید که همه اینها درست، ولی در عمل زن را مجبور می کنند که با مرد دوم ازدواج کند، طلاق بگیرد و مجددا با مرد اول ازدواج کند.

در اینصورت من دوباره خواهم گفت که ما متاسفانه با توجه به دیدگاه مرد سالارانه خود هرگونه که بخواهیم قوانین حقوقی دینی را تغییر می دهیم تا به مقاصد خود برسیم.

خب همه سخن این است که رسولی می آید و تا آنجا که می تواند بصورت نرم با سنت های رایج غلط مبارزه کند. بنابراین و البته قانون و فقه یک چیز است و تمکین به قانون از طرف مردم چیز دیگری هست. فرار قانونی، خم کردن قانون، دور زدن قانون، حیله های شرعی و (از یک نظر) پیدا شدن شغل وکالت همه و همه اصطلاحات و راهکارهایی هست که نشان می دهد مردان براحتی به قانون عرفی یا شرعی تن نمی دهند اما می خواهند وجدان خود را هم راحت کنند. رشوه دادن به قاضی، پاسبان و مجری قانون راههایی رایجی است. در خیابان یکطرفه عقب عقب رانندگی کردن اجرای قانون نیست.

۳- بطور خلاصه*

بعد از طلاق سوم اینکه زن طلاق داده شده بخواهد با مرد دیگری ازدواج بکند یا نکند. یا اگر ازدواج کرد طلاق بگیرد یا نگیرد. یا اگر طلاق از مرد دوم گرفت بخواهد با مرد اول ازدواج بکند یا نکند وقتی بررسی شود مشخص می شود که مرد بیشتر از زن متضرر می شود.




زن در آموزه های قرآنی(۱۰۸).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیات ۲۲۹و۲۳۰ سوره بقره، ص ۳۶ قرآن.

فلا یحلٓ به من بعد حتی ینکح زوجا غیره. فان طلقها فلا جناح علیهما آن یتراجعا. ان ظنا آن یقیما حدود الله...

عنوان: *راه حلی برای بازگشت به زندگی مجدد زن و مرد بعد از طلاق سوم(۴).*


۱- *طرح یک سئوال* .

چرا بعد از طلاق سوم راه حل محلل توصیه شده است. بعبارت دیگر چرا بعد از ۲ یا ۵ یا ۱۰ مرتبه طلاق دادن بسراغ محلل نرویم؟

مگر عدد ۳ فلسفه خاصی دارد؟

۲- *پاسخ* .

*اولاً* هر عددی که پیشنهاد شده بود باز هم می توانستیم این سئوال را مطرح کنیم. مثلا اگر گفته شده بود بعد از ۵ مرتبه طلاق آنگاه محلل لازم است، مجدداً ما می توانستیم بپرسیم چرا ۵ مرتبه؟  بنابراین هر عددی مطرح شود مجددا می توان پرسید چرا این عدد و چرا عدد دیگری نه.

*دوم* اینکه می دانید که بعضی از اعداد در فرهنگها معنی خاصی دارند. اعداد ۳، ۵، ۷، ۱۰، ۴۰، ۷۰، ۱۰۰ و ۱۰۰۰ وقتی بکار می روند یعنی خیلی، یعنی بینهایت، یعنی به انتها رسیده ایم پس بس است.

بنابراین و با این توضیح می توانست بجای سه مرتبه، بگوید اگر برای بار هفتم زن را طلاق دادی آنگاه دیگر نمی توانی با او ازدواج کنی. اما واقعا در زندگی مشترک ۷ مرتبه طلاق اتفاق بیفتد آنگاه می توان نام آنرا زندگی گذاشت؟ بنابراین چه بهتر که چنین زندگی پر تلاطمی با سه مرتبه طلاق خاتمه یابد. چرا که در این زندگی پر از دعوا و بگو مگو حتماً حدود الهی محترم شمرده نشده و مقیم نمی شود. تازه بعد از اینکه عمل محللی انجام شد مجددا خداوند می فرماید *اگر گمان می برند که حدود الهی را رعایت می کنند زندگی را از سر گیرند* (ان ظنا ان یقیما حدودالله). نه اینکه دوباره زندگی مثل قبل پر از آشوب و ناراحتی باشد.

*سوم* اینکه عدد ۳ کوچکترین از آن اعدادی هست که مفهوم زیاد یا بینهایت یا خیلی زیاد از آنها فهمیده می شود. یعنی واقعا اگر مردی یا زنی بنا بهر علتی منطقی یا غیر منطقی، زندگی خانوادگی را برای خودش و همسرش تلخ می کند چه لزومی دارد که ادامه یابد بنابراین با کمترین ضرر(۳ طبعا بهتر از ۵، ۷ و ۱۰ است) همان بهتر که خاتمه یابد. و اگر واقعا همدیگر را دوست دارند وقتی فکر کنند که اگر طلاق سه مرتبه اتفاق بیفتد باید به محلل مراجعه کنند به احتمال زیاد در رفتار خود تجدید نظر می کنند. و اگر نکنند طبعا باید با تنبیه متوجه شوند.

۳- *بطور خلاصه.*

مردی که چپ و راست می رود و زنش را با هر عصبانیتی و با هر تصمیم نسنجیده ای طلاق می دهد و پشیمان می شود باید تنبیه شود. حال این تنبیه یا موجب طلاق و جدایی دائمی زن از شوهر می شود و یا اینکه با ازدواج زن با مرد دیگری و طلاق او، مجددا به زندگی بر می گردد که بهر حال برای مرد تنبیه سختی خواهد بود. محلل راه حلی بوده است که بطور نادر برای کسانی که لا ابال در زندگی بوده اند پیشنهاد شده است. اما در روزگار ما، متاسفانه طلاق دادن مرتبه دوم و سوم ندارد بلکه یکبار (برای بار اول و آخر) است. کسی وقتی طلاق داد یا گرفت دیگر به زندگی قبل بر نمی گردد. بنابراین و عملا نیازی به عمل محللی پیدا نمی شود.

#زن_در_آموزه_های_قرآنی

زن در آموزه های قرآنی(۱۰۹).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۲۲۹ سوره بقره، ص ۳۶ قرآن.

فلا جناح علیهما فیما افتدت به...


عنوان: *طلاق توافقی یا خلعی*


۱- انچه تا بحال گفته شد این بود که در هر نوعی از طلاق(از شماره  ۹۷ تا ۱۰۸ این نوشتارها) مرد حق ندارد تا آنچه را در دوران زندگی زناشویی به زن داده است پس بگیرد. این قاعده کلی همان است که خداوند از آن تحت عنوان "حدود الله " یاد می کند. اما از طرفی می گوید اگر احتمال داده شود که یکی (یا هر دو) حدود الهی را رعایت نکنند و در نتیجه با این عدم رعایت حدود الهی در صف ظالمین قلمداد شوند پس اشکالی ندارد که مثلاً زن یک عوضی یا فدیه ای بدهد و طلاق بگیرد(فیما افتدت به).  

۲- *تا آنجا که بیاد دارم این تنها موردی در قرآن کریم است که از زن می خواهد تا مبلغی را با توافق با مرد، بپردازد و طلاق بگیرد* . نکته جالب آن است که خداوند مبلغ یا نوع فدیه را معین نفرموده است تا به این وسیله محدودیتی برای عملی ساختن طلاق که در این مورد خواسته زن است ایجاد نشود. از طرفی رضایت طرفین هم حاصل می شود.

۳- شاید جای این سئوال باشد که چرا زن باید فدیه بدهد تا رها شود و طلاق بگیرد؟ این واضح است هر کسی که قرارداد را می شکند باید جریمه شکستن قرار داد را هم پرداخت کند. در تمام مواردی که تا بحال در مورد طلاق گفته شد این مرد بود که قرارداد را فسخ می کرد و بنابراین باید مهریه و یا هر آنچه را  که به زن داده بود پس نگیرد. اما در این خصوص این زن است که(بهمراه مرد) برای جدایی، وسط معرکه وارد می شود. بنابراین باید متقبل جریمه ای بشود. ولی برای اینکه زن در تنگنا قرار نگیرد و مرد هم ناخواسته متضرر نشود اصل را بر توافق طرفین قرارداده است.

۴- بنظر می رسد در طلاق طرفینی یا توافقی یا خلعی، کمترین دشمنی (یا دشمنی کمتری) حکومت کند. *در جوامع پیچیده امروزی شاید این نوع طلاق پسندیده تر و عملیاتی تر باشد.* اگر فرزندانی هم داشته باشند شاهد مشاجرات پدر و مادر نخواهند بود. قرآن در رخداد طلاق بگونه ای بسیار اخلاقی، جداشدن دوستانه را خواستار است. این ادعای نویسنده با مطالعه سوره تحریم بخوبی قابل فهم و درک است.

۵ *بطور خلاصه*

همه ازدواج ها موفقیت آمیز نیستند. بنابراین طلاق یا جدایی شوهر و همسر از هم در مواردی ضروری می نماید. قران سعی دارد تا این عمل بدون دشمنی اتفاق بیفتد. در یک نوع طلاق می گوید در مدت عده، او را از خانه بیرون نکنید، هزینه زندگیش را هم تامین کنید. در نوع دیگری می گوید باهم در خصوص جدایی توافق کنید.

زن در آموزه های قرآنی(۱۱۰).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۱ سوره طلاق، ص ۵۵۸ قرآن


عنوان: * تعیین وقت طلاق.*


يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ ۖ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ ۚ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ۚ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا

ای پیامبر! زمانی که خواستید زنان را طلاق دهید، آنان را در زمان عدّه [آن زمانی که از عادت پاک شده و با همسر آمیزش نکرده باشند] طلاق دهید و حساب عدّه را نگه دارید، و از خدا پروردگارتان پروا کنید، و آنان را [در مدتی که عدّه خود را می گذرانند] از خانه هایشان بیرون مکنید، و آنان هم [در مدت عدّه] بیرون نروند مگر اینکه مرتکب عمل زشت آشکاری شوند [که در آن صورت بیرون کردنشان از خانه بی مانع است]. این حدود خداست؛ و هر که از حدود تجاوز کند، یقیناً به خودش ستم ورزیده است. تو نمی دانی شاید خدا پس از این [در عده طلاق،] کاری پدید آورد [تا وسیله صلح و سازشی میان آنان شود.]


۱- سوره شماره ۶۵ قرآن، بنام "طلاق" خوانده شده است. در این سوره مواردیکه باید قبل و بعد از طلاق دادن همسر مد نظر قرارگیرد بیان شده اند.

*آیه اول سوره طلاق با خطاب به پیامبر آغاز شده است. شاید به این خاطر که رفتار عملی پیامبر برای سایر مومنان الگو قرار گیرد* و به این وسیله دیدگاه جاهلی نسبت به زن ترمیم و بلکه سیر صعودی پیدا کند.

۲- بعد از اینکه عزم جزم شد که طلاق صورت گیرد اولین کار بصورت عملی این است که وقت و یا زمان طلاق دادن را خود خداوند تعیین و دستور داده است. خدا به پیامبرش فرمان می دهد در زمانی که زن در حال حیض نیست، یعنی زمانی که پاک از خونروی از رحم هست، عمل طلاق اتفاق بیفتد. بعبارت دیگر عمل طلاق نباید در زمانی که زن در حال حیض هست صورت گیرد. اینکار شاید چند فلسفه داشته باشد.

اول. از آنجا که عمل جنسی در زمان حیض بودن زن برای مرد ممنوع است شاید این ممنوعیت بعنوان یک عامل مداخله گر مثبت به انجام نشدن عمل طلاق که موجب تخریب زندگی زناشویی و خانواده می شود عمل کند. این در حالی هست که قرآن اهتمام فراوان دارد تا حریم خانواده را حفظ کند. بنابراین با تاخیر انداختن و زمان خریدن، شاید مرد در تصمیم خود باز نگری کرده و عمل طلاق اتفاق نیفتد.  

دوم اینکه زن در زمان حیض از نظر روحی دچار نوعی اذیت و ناخوشی هست. چه بسا این ناخوش بودن موجب شده تا رفتاری از زن صورت گیرد که باعث تصمیم مرد برای طلاق دادن زن شده باشد. اما وقتی زن پاک شده و از نظر روحی وضعیت کاملاً مساعدی را پیدا کند بفکر اصلاح اشتباه و یا رفتار ناشایست و ناخواسته خود برآمده و مشکل حل شود و کار به طلاق منتهی نگردد. بنابراین صبر کردن چند روزه تا فرارسیدن دوران پاکی و شروع عده بعنوان یک عامل مداخله گر مثبت در  اصلاح رفتار زن و حتی مرد هم می تواند موثر باشد.

سوم. برای انجام ازدواج احتمالی بعدی زن عده نگهداشتن ضروری هست تا معلوم شود که زن در هنگام طلاق از مرد خود حامله نبوده است. یا اگر هم حامله بوده تکلیف مرد در رابطه با زن حامله متفاوت می شود که بعداً در مورد آن سخن خواهیم گفت.  به این منظور باید زمان شروع عده بطور دقیق مشخص باشد. اینکار طبعاً بطور طبیعی و ساده، به این موضوع کمک می کند.

۲- بطور خلاصه.

اول اینکه خداوند خطاب مربوط به طلاق دادن زن را به پیامبر کرد تا رفتار پیامبر برای سایرین یک الگوی مشخصی برای مومنین باشد. چرا که رفتار پیامبر یک الگو و اسوه حسنه است.

بعد از اولین دستور خداوند این است که برای طلاق زمان معین کرد و فرمود طلاق در دوره پریود یا حیض بودن زن نباید اتفاق بیفتد بلکه زمانی که زن پاک است و می شود عده زن را شروع و نگه داشت باید عملی شود. این هم حتماً دارای فلسفه مفیدی هست که به تحکیم خانواده کمک می کند. چرا که زمانی را در اختیار مرد و زن قرار می دهد تا عجولانه عمل نکنند.


ن در آموزه های قرآنی(۱۱۱).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۱ سوره طلاق، ص ۵۵۸ قرآن


عنوان: *مواظبت بر نگهداشت مدت عده.  


يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ ۖ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ ۚ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ۚ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا

ای پیامبر! زمانی که خواستید زنان را طلاق دهید، آنان را در زمان عدّه [آن زمانی که از عادت پاک شده و با همسر آمیزش نکرده باشند] طلاق دهید و حساب عدّه را نگه دارید، و از خدا پروردگارتان پروا کنید، و آنان را [در مدتی که عدّه خود را می گذرانند] از خانه هایشان بیرون مکنید، و آنان هم [در مدت عدّه] بیرون نروند مگر اینکه مرتکب عمل زشت آشکاری شوند [که در آن صورت بیرون کردنشان از خانه بی مانع است]. این حدود خداست؛ و هر که از حدود تجاوز کند، یقیناً به خودش ستم ورزیده است. تو نمی دانی شاید خدا پس از این [در عده طلاق،] کاری پدید آورد [تا وسیله صلح و سازشی میان آنان شود.]


۱- توصیه به نگهداری عده و شمارش روزهای آن در موضوع طلاق رجعی، دومین کار و وظیفه هست. *شمارش روز های عدّه عمدتاً توسط مرد باید صورت پذیرد(و احصواالعده).

اما چرا توسط مرد؟*

*الف* : شاید به این خاطر که ذهن مرد را همیشه نسبت به زن هوشیار نگهدارد. بلکه از همین طریق مجددا رو به سوی زن آورد و دوباره زندگی از سر گرفته شود.

*ب* : شاید یک بُعد حقوقی هم دارد. زیرا مرد باید در مدت مذکور نفقه زن را که بر گردن دارد بپردازد. بنابراین شمارش روزها توسط مرد لازم است.

*ج* : شاید هم زنان با نداشتن سواد و دور بودن از حوادث و صحنه های اجتماعی و عدم رشد کافی توانایی نگهداشتن دقیق مدت عده را نداشته باشند و مثلاً ندانند که ۳ پاکی بر انان گذشته یا ۴ پاکی. بنابراین نگهداشتن و شمارش دقیق عده از عهده آنان بر نیاید. یا خدای ناکرده تحت تاثیر۷ سخنان فریبنده مردان سود جو و فرصت طلب، زمان را کوتاهتر اعلام کنند. بنابراین اگر این برداشت درست باشد که شمارش روزهای عده به مرد هم سپرده شده است انگاه شاید این تحلیل ها هم جایگاهی داشته باشد. ولی بهر حال و حتماً علل ناشناخته دیگری هم وجود داشته باشد که از دید ما پنهان است و این همان چیزی هست که خداوند *در آخر آیه اول در خصوص عده نگهداشتن می فرماید که شما چه دانی شاید خداوند بعد از این وضع تازه ای را فراهم کند* (لا تدری، لعل الله یحدث بعد ذلک امراً).

البته خوانندگان توجه دارند که در اینجا ما به فلسفه عده طلاق بطور مشخص جهت تعیین حاملگی نپرداخته ایم. چرا که در این آیه و آیات بعدی سوره طلاق، به آن پرداخته نشده است. ولی قبلا در آیات دیگری از قرآن به توضیح مطلب پرداخته شده است.  

۲- سومین توصیه این است که با طلاق دادن آنان، شما (مردان) زنان مطلقه را از خانه هایشان بیرون نکنید. آنان هم بیرون نروند مگر اینکه عمل زشت آشکاری انجام داده باشند(در این خصوص بعداً گفتگو می شود).  

۳- اما آنچه که بشدت در همین آیه اول به پیامبر (و در اصل مومنانی که قصد طلاق و نگهداشتن عده طلاق دارند) توصیه و گوشزد می کند و باید مورد توجه قرار گیرد هشدارهای پی در پی موجود در آیه است.

*اتقوا الله ربکم*. از خدا شرم کنید. همان خدایی که رب شما هست.

*تلک حدود الله*. این خط قرمز ها و محدوده های الهی هست.

*و من یتعد حدودالله فقد ظلم نفسه.* هر کس از حدود الهی تجاوز کند بخودش ظلم کرده است.

*پیام این هشدارها این است که شما مردان به زنان که مستضعفان جامعه هستند تجاوز نکرده و حقوقشان را ضایع نکنید.*

۴- بطور خلاصه

عزم طلاق کردید اشکالی ندارد اما اولاً بدانید که هر زمانی که اراده کردید نباید زن را طلاق دهید بلکه در زمانی می توانید اینکار را بکنید که زن در حال خون روی یا حیض نباشد ثانیاً طلاق دادید بخصوص شما مردان باید حساب عده را داشته باشید چه شما که طلاق می دهید و چه شما بعنوان مردیکه قرار است بعداً با او ازدواج کنید و چه خود زن که طلاق داده شده است این زمان را باید رعایت و شمارش کنید.

ثالثا بدانید و آگاه باشید که آنچه بیان می شود را مو به مو اجرا کنید. چرا که این ها حدود الهی و خط قرمز الهی هست. تجاوز از این حدود در وهله اول ظلم به خودتان است. پس، از خدا پروا داشته باشید و خلاف آنچه می گوید عمل نکنید.

#زن_در_آموزه_های‌_قرآنی

زن در آموزه های قرآنی(۱۱۲).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۱ سوره طلاق، ص ۵۵۸ قرآن.


عنوان: *رفتار با زن مطلقه(۱)

بیرون نکردن زن از خانه*


...لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ...


۱- یکی از موارد بسیار مهم که بعد از طلاق دادن زن مورد توجه قرار گرفته است سفارشات و دستوراتی هست که به مردان داده شده است *تا امر طلاق نه تنها بدون درگیری اتفاق بیفتد بلکه موجب همگرایی و رفع تنش در جامعه شود.* در این نوشتار و چند شماره بعد در این خصوص گفتگو خواهد شد. چقدر خوب است در هر مرحله، از خود بپرسیم که بعد از ۱۴۰۰ سال جامعه ما چگونه با زن مطلقه رفتار می کند؟ حتی ببینیم جوامع مدرن امروزی با این احکام قرآنی چقدر فاصله دارند؟

۲- در دو شماره قبل گفته شد سوره با مخاطب قرار دادن رسول گرامی آغاز می شود(یا ایها النبی). شاید موصوع طلاق زنان و رفتار با زنان اینقدر مهم، تعیین کننده و برای دیگر مومنین، آنقدر سخت و غیر قابل قبول بوده که خداوند برای برطرف کردن این موانع، پیامبرش را مورد خطاب قرار داده است تا دیگران نیز با الگوگیری از پیامبر، با زنان مطلقه رفتار شایسته ای از خود نشان دهند.

همچنین گفته شد زن در دوره خون دیدن ماهیانه طلاق داده نشده و حساب عده هم نگه داشته شود. سپس در پیش و پس جمله و دستور بعدی، انذارها و هشدارها شروع می شود. در پیش، می گوید و *اتقوا الله ربکم*، (ای پیامبر، ای مومنین) از خدایی که رب و پروردگار تو هست تقوا داشته باش، حساب ببر، مواظب رفتارت باش. و در پایان سخنی که قرار است بگوید(که هنوز نگفته) این است که این توصیه ها و سفارشات حدود الهی است( *تلک حدودالله* ) و هر که از حدود و خط قرمزهای الهی عبور کند به نفس خود ظلم کرده است(*و من یتعد حدودالله فقد ظلم نفسه*). اشاره به همین حدود الهی و تعدی به آنها در آیات ۲۲۹ و ۲۳۰ سوره بقره که قبلاً هم از آنها صحبت کردیم آمده است.  

آخرین جمله آیه با یک فلسفه و علت نهانی خاتمه می یابد. می گوید(ای پیامبر) *تو چه دانی شاید خدا (در این مدت عده) وضع تازه ای فراهم کند.*

۳- اما آخرین دستور آیه چیست؟ *لا تخرجوهّن من بیوتهّن و لا یخرجن الاّ ان یاتین بفاحشه مبّینه.* زنان مطلقه را از خانه هایشان بیرون نکنید. و خودشان هم بیرون نروند. بیرون نکنید مگر اینکه یک کار زشت آشکاری از آنان سر زند(نه اینکه سر زده باشد) چرا که بعد از این زشت خانه و غیر خانه برای چنین زنی یکی است.

پیش از گفتن چنین دستوری، *هشدار هم داد که از خدا بترس، پس از آن هم گفت این خط قرمز الهی است* بنابراین زن مطلقه را از خانه اش بیرون نکنید تا هم تقوای الهی را رعایت کرده باشید و هم از خط قرمز خداوند عبور نکرده باشید.

۴- در همین دستور چند نکته هست.

*اول* اینکه دستور می دهد که آنان را *از خانه هایشان بیرون نکنید*. چرا که این زنان ستم دیده کجا را دارند که پناه بگیرند؟ نمی شود که بیکباره و یک شبه آنان را بیرون کرده و آواره بیابان و خیابان کرد که چون گوسفندی طعمه هر گرگی بشوند.

*دوم* می فرماید از *خانه هایشان* بیرونشان نکنید. عجب اصطلاح جالبی، خانه هایشان. مگر اینان در خانه شما که مرد خانه هستید نبوده اند، پس چرا می فرماید از خانه خودشان ( *بیوتهن* )؟ آری نکته مهم همین جاست. خانه تو، خانه او هم هست. بالاخره سالها در این خانه نشسته، کار کرده، زحمت کشیده و بچه بزرگ کرده است. این خانه، خانه خودش هست. حق آب و ِگل دارد. خدا را خوش نمی آید تا یک شبه بر خاک سیاه او را بنشانید. *حداقل یک فرصت سه ماهه را باید به او بدهید تا جای تازه ای را تدارک ببیند.* نه اینکه خودش یا شما یا اطرافیان شما چمدانش را ببنید(یا ببندد) و روانه کوچه اش کنید. آری این کلمه خارج نکردن /نشدن را دوبار بکار برد. "لا یخرجوهن" و "لا یخرجن" تا تاکیدی بر مسئله و حکم باشد. آنهم برای هر دو طرف.

*سوم* فرمود تنها در یک حالت می توان او را از خانه خارج کرد و آنهم زمانی هست که مرتکب فعل زشت و آشکاری(که همان عمل زنا هست) بشود. بعبارت دیگر شاید یکی از عللی که نباید زن مطلقه را از خانه بیرون کرد این است که اگر بیرون رود ممکن است طعمه هوسبازان شود در حالیکه زمانی که در خانه هست دامنه دام صیاد شیاد، محدود می شود. یعنی اگر از خانه بیرون رود ممکن است گناه کند اما وقتی در حصار خانه باشد، چنین احتمالی نزدیک به صفر است.

*چهارم* خداوند با جمله پایانی، فلسفه موضوع را (شاید) چند جانبه دانسته و فرمود حتی تو که پیامبر خدا هستی(یا هر کسی که مخاطب این آیه هست) هم بطور کامل ندانی که در خانه ماندن زن چه نتایج خوبی را ببار می آورد. یعنی فوایدش بیش از اینهاست.

۵- بطور خلاصه.

خانه شما خانه زن مطلقه هم هست. حداقل تا مدت عده حق آب و گل دارد. نه او را بیرون کنید و نه خود بیرون رود.

ن در آموزه های قرآنی(۱۱۳).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۲ سوره طلاق، ص ۵۵۸ قرآن.


عنوان: *رفتار با زن مطلقه(۲).

یا با نیکی نگهدارید یا به نیکی رها کنید.*  

*زن را بمنظور ضرر رساندن به او نگه ندارید.*

۱- حالا دوران عده بسر آمده است. اکنون خدا دستور می دهد که *فامسکوهن بمعروف،* یعنی با او زندگی تازه و با نشاط و با خلق نیکو را آغاز کن. یا با رفتار نیکو و عرف پسندی او را رها کن(*او فارقوهن بمعروف*) تا هرگونه که خودش صلاح می داند زندگی آینده خویش را رقم بزند.

عجیب است گویا ما مسلمانان با خود قرارداد کرده ایم که هر چه خدا گفته است خلاف آنرا عمل کنیم. یعنی یا زن (همسر) را طلاق ندهیم و او را بین آسمان و زمین نگهداریم و انواع ستم ها را بر او روا داریم تا موهایش چون دندان هایش سپید شود یا اینکه با هر بهانه ای او را به طلاق تهدید و نهایتا هم با جنگ و دعوا رهایش سازیم.

جالب است که خداوند نمی گوید بهتر است زندگی را با او شروع کنی بلکه می گوید اگر قرار است چنین کنی گذشته را فراموش کن. با خلق و رفتار نیکو پا جلو بگذار و دست زنت را بگیر و به زندگی برگرد. طبعا شروع نیکو و پسندیده. با گرفتن امتیازهای یکطرفه و یا خط و نشان کشیدن، بسیار فرق دارد. *گویا خداوند مخصوصاً کلمه معروف را شرح نداد که در هر زمانی تفسیر و برداشت سازگار با آن امکانپذیر شود.* شاید با گفتن

دوستت دارم، خدا نیامرزد فتنه گران را، این دسته گل تقدیم به شما و یا دادن یک قطعه طلای کوچک، شروعی نیکو و پسندیده باشد.

۲- گاهی این جمله با کمترین تغیر در سایر آیات دیگر سوره های قرآن هم، آمده است. مثلا در آیه ۲۳۱ سوره بقره می فرماید: " *فامسکوهن بمعروف او سرّحوهن بمعروف.* "در ادامه هم می فرماید که هیچگاه بخاطر زیان رساندن و تعدی کردن، آنان را نگه ندارید(*و لا تمسکوهن ضراراً لتعتدوا*). سپس آیه ادامه می دهد که اگر آنان را به این منظور نگه بدارید(در اصل اگر دقت و موشکافی کنید اینکار) آنگاه، ظلم و ستمی هست که بخودتان روا می دارید(*و من یفعل ذلک فقد ظلم نفسه*).

خب بالاخره اگر شما برای ضرر رساندن به زن او را نگهدارید او هم در حد و قواره خودش می تواند به شما ضرر بزند. پس در اصل این شما هستید که با دست خودتان به خودتان صدمه وارد می کنید.

۳- حالا از ستم و ظلم به خود که بگذریم شما با اینکارتان در اصل آیات خدا را به استهزاء گرفته اید. پس آیات خدا را دستکم نگیرید (*و لا تتخذوا آیات الله هزواً)* .

خلاصه اینکه در دنباله آیه تذکر نعمت های الهی(*و اذکروا نعمت الله علیکم*)، نزول کتاب و حکمت که خدا شما را با آن موعظه می کند(*و ما انزل علیکم من الکتاب و الحکمه، یعظکم به*)، تقوای الهی داشته باشید (*و اتقواالله*) و نهایتاً هم، آگاه باشید که حقیقتا الله به همه چیز علم دارد(*و اعلموا انّ الله بکلّ شیئ علیم*).

۴- می بینید که خداوند چقدر هشدار و انذار می دهد تا ما مردان بیدار شویم و زنان را نرنجانیم؟ *آنقدر این نکاتِ اصولی و بشارتی در خصوص زنان زیاد است که آدمی گاهی به ذهنش می رسد گویا بعد از تبلیغ توحید و قیامت، بعنوان اهداف اصلی دین، شریعت محمدی برای احقاق حقوق زنان، بعرصه آمده است.*

۵- جالب این است که در آیه ۲۳۲ بقره، دیگران را هم که ممکن است مانع ازدواج مجدد زن و شوهری بشوند که هر دو راضی هستند تا باهم مجددا ازدواج کنند، توصیه می کند که آنان مانع اینکارنشوند. بنابراین دوباره خدا می فرماید این *موعظه و دستوری هست که تنها افرادی که ایمان به الله و روز قیامت دارند از آن پند می گیرند*. سپس *فلسفه حکم* را هم اینگونه بیان می فرمایند که " *ذلکم ازکی لکم و اطهر، والله یعلم و انتم لا تعلمون* ". این برای تزکیه بیشتر و شستن آلودگی ها مفیدتر است. خدا می داند و شما نمی دانید.

۶-در آیه ۲۲۹ سوره بقره فرمود " *فامساک بمعروف او تسریح باحسان* " به نیکویی نگه دارند یا به احسان رها سازند. و حلال هم نیست آنچه را که به زنان داده اند پس بگیرند. در این خصوص بعداً صحبت می کنیم.

۷- *پس بطور خلاصه*

خداوند می فرماید بعد از اتمام عده شما مرد، یا با شروعی پسندیده زن را نگهدارید یا رها کنید. اما اگر نگهداشتید  به نیت ضرر زدن به زن نباشد که ضرر به او در اصل ضرر به خودت هست. دیگران هم مانع زندگی آنان نشوند. برای جا انداختن این دستور از انواع جملات هشداری و تشویقی استفاده می کند که در احکام قرآنی مشابه ندارد.

زن در آموزه های قرآنی(۱۱۴).

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خداوند بخشنده و مهربان.

آیه ۲ سوره طلاق بعنوان آیه محوری ص ۵۵۸ قرآن.


عنوان: *رفتار با زن مطلقه* (۳)

*مقایسه آیات* .

چقدر خوب است تا دوباره به کلمات و جملاتی که بخصوص در آیات ۲۲۹ تا ۲۳۲ سوره بقره آمده است نظری انداخته و با کاربرد آنها در سایر موضوعاتی که این جملات و یا کلمات برای آنها بکار رفته است آشنا شویم.

۱- " *حدود الله* " که قبلاً مقایسه صورت گرفته است.

۲- *لا تتخذوا ایات الله هزواً* . این تنها موردی در قران است که خداوند به ایمان آورندگان به حضرت رسول توصیه می کند که آیات الهی را به تمسخر نگیرند. البته در قرآن از منافقین و اهل کتاب که بعضاً آیات الهی، یا رسول و یا دینش را مسخره می کنند در مواضعی یاد شده است. در این خصوص می توان به آیات ۵۷ و ۵۸ مائده، ۱۰۶ کهف، ۳۶ انبیاء، و ۳۵ جاثیه مراجعه کرد.

۳- *و اذکروا نعمت الله علیکم* . در این خصوص هم می توان به آیات ۱۰۳ آل عمران، ۷، ۱۱ و ۲۰ مائده و ۶ ابراهیم نگاه کرد.

۴- *یعظکم به*. در این خصوص هم به شماره ‌۶۳ "زن در آموزه های قرانی" و شماره ۴۳ "روش قرآن در بیان موضوعات" رجوع شود.

۵,- *اتقوا الله*. که در قران فراوان است. یکی از موارد آن مربوط به موضوعات زنان است

۶- *واعلموا ان الله بکل شیئ علیم.* این جمله تنها موردی در کل قرآن کریم است که برای موضوع مرتبط با زنان استفاده شده است.

۷- *فقد ظلم  نفسه* که به معنای این است که حقیقتا با چنین کاری به خودش ظلم می کنید. در آیات فراوانی از قران امده است. مثلاً

اگر کسی به بیراهه می رود و یا کار بدی انجام می دهد(آیه ۱۵ سوره جاثیه) یا بخل می ورزد (آیه ۳۸ سوره محمد) یا کفران می کند(آیه ۷ سوره زمر) یا پیمان می شکند (آیه ۱۰ سوره فتح)، یا از سر بصیرت به پیام و روشنگریهایی که از سوی پروردگار برای آنان آمده است ننگرد (آیه ۱۰۴ سوره انعام)، یا مردمی که سرکشی و طغیان می کنند(آیه ۲۳ سوره  ) و یا از حدود الهی تجاوز کند(آیه ۱ سوره طلاق) به سود خودش کار نکرده و بلکه به خود ظلم می کند.

۸- *من کان منکم یومن بالله و الیوم الاخر*. این جمله نیز حدوداً بهمین شکل و قالب در سه جای قران آمده است که دو مورد آن مخاطب مردان و یک مورد هم زنانی هستند که مسلمانند. هر سه مورد هم در مسایل مربوط به طلاق است. این سه مورد شامل آیات ۲۳۲ و ۲۲۸ سوره بقره، و آیه ۲ سوره طلاق می باشد.

۹- *ذلکم ازکی لکم و اطهر.*. این جمله که شامل کلمه "ازکی" و "اطهر" است تنها در همین یک مورد در قرآن آمده است.

۱۰- *والله یعلم و انتم لا تعلمون.* این جمله ۴ مرتبه در قرآن آمده که دو مرتبه آن مربوط به زنان(آیه ۲۳۲ بقره و ۱۹ سوره نور)، یک مرتبه آن در خصوص جنگ و قتال(آیه ۲۱۶ بقره) و یک مرتبه هم در رابطه با اظهارات اهل کتاب(آیه ۶۶ سوره آل عمران) است.

۱۱- خلاصه و نتیجه

واقعا این همه تاکید، نصیحت، هشدار و تشویق اهمیت مسئله زنان را در چشم خداوند نشان نمی دهد؟ نشان نمی دهد که قرآن سعی وافری دارد تا جایگاه زنان از آنچه هست را ارتقاء بخشد؟  آقای مهدی مهریزی که در موضوع زنان تحقیقات فراوانی کرده است بیان می کند که ۳۵۰ آیه از آیات قرآن در مورد زنان است. موضوع زنان در ۶۴ سوره از ۱۱۴ سوره قرآن آمده است. واقعا کدام مسئله انسانی را می شناسید که تا به این اندازه مورد توجه قرآن قرارگرفته باشد؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز