کسی رو که دوست داشتم 4,5ماهی هست که ترکم کرده ورفته
چن روز قبل داشتم با خدا حرف میزدم
گفتم من دخترم تو که از دل من باخبری
از نیتم خبر داری
من احمد و از تو خواستگاری میکنم
احمدو بهم میدی؟
خدایا تو ب قلب های ما تسلط کامل داری کمکم کن احمد حلالم بشه
با من حرف بزن
دیروز قرآن خوندم تا چند صحفه از جز۱۱
شب میخواستم باز بخونم که صحفه رو گم کردم و مجبور شدم از اول جز ۱۱ بخونم که یهویی
این آیه قرآن اومد جلو چشام
الأنفال آیه 63
وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ ۚ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِى ٱلْأَرْضِ جَمِيعًا مَّآ أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـٰكِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ ۚ إِنَّهُۥ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
و (خدا بود که عربها را با وجود دشمنانگی شدیدشان در پرتو اسلام دگرگون کرد و) در میان آنان الفت ایجاد نمود (و دلهای پر از حقد و کینهی آنان را به هم نزدیک و مهربان کرد، به گونهای که) اگر همهی آنچه در زمین است صرف میکردی نمیتوانستی میان دلهایشان انس و الفت برقرار سازی. ولی خداوند (با هدایت آنان به ایمان و دوستی و برادری) میانشان انس و الفت انداخت، چرا که او عزیز و حکیم است (و بر هر کاری توانا، و کارش از روی فلسفه و حکمت انجام میپذیرد).
[«أَلَّفَ»: انس و الفت انداخت. دلهایشان را به هم پیوند داد.]
:
ی بار دیگه هم با دل شکسته گفتم خدایا با ن حرف بزن قرآن و بغل کردم و باز کردم
يس آیه 82
إِنَّمَآ أَمْرُهُۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَيْـًٔا أَن يَقُولَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ
هر گاه خدا چیزی را بخواهد که بشود، کار او تنها این است که خطاب بدان بگوید: بشو! و آن هم میشود.
[«أَمْرُهُ»: کارش. (نگا: بقره / 109، یوسف / 21). فرمانش (نگا: نحل / 40، انبیاء / 27، حجّ / 65).]
با منی که سراسر گیجی ومنگم حرف بزنید
خواهش میکنم