چقدر درکت میکنم با تمام وجود ،،،،
شوهر من ده ساله خونه به جیگرم میکنه همه مناسبت ها
میاد ولی با دعوا و منت و اینا
منم برام خیلی مهم بود حرص می خوردم شدید و گریه و آخرسر هم میرفتیم
دیگه یه چند سالی هست ازش قطع امید کردم ،،،دیدم دارم خودم نابود میشم ،،،،،،،گفنم به جهنم هرچی میشه بشه ،،،بزار بفهمن شوهر من اینطوریه !!،،،،گفتم به جهنم میای بیا نمیای نیا ،،،،اصلا بهش نمیگفتم بیا خونه پدرم هیچوقت
با دایی و خاله هاش هم رفت و آمد داره ،،،،یکی دوساله
میدونه اگه نیاد نمیرم
یه یکی دو سالی هست بهتر شده ،،،،،
البته بگو مگو رو باهم داریم ،،،،،
ولی نمیگه نمیام !