ببخشید کسی هم هست خواب منو تعبیر کنه؟خواب دیدم رفتم حموم بعد زمانی که اومدم بیرون یه جن رو پشت پنجره دیدم که میخندید بیخیال شدم بعد داشتم دستمو میشستم یکی از همسایه ها نذری آورده بود هی میگفت آب نباشه تو نذریم مواظب باش رفتم تو خونه دیدم برقا خاموش روشن میشه اتفاقات بدی میوفته هی انگار دیونه شدم جیغ میزدم بابا چرا وقتی من میترسیدم از جن باور نمیکردی ببین الان جن چیکار میکنه بعد رفتیم داشتیم شام میخوردیم یهو دیدم چندتا سایه رو باز برقا خاموش شد داد زدم یا ابالفضل همه چیز درست میشد و زمانی که نمیگفتم باز همون طور بود....
از خواب بیدار شدم قلبم داشت میترکید از ترس