خدا ازشون نگذره اون یکی داداشش 50 سالشه این دوتا خواهر نزاشتن ازدواج کنه
مثل خانواده شوهرمنم خوب شد خودتو نجات دادی منم برادرشوهر پنجاه ساله و چهل و خورده ای دارم که مجردن البته خواهرا هم مجردن بالای سی سال همه دور هم جمع شدن به هم اجازه ازدواج نمیدن از بس که حسودن این وسط فقط شوهر من نجات پیدا کرد از دستشون منم چهار پنج ساله قطع رابطه کردم حتی مادرشون مرد نرفتم
من اینجا حقیقت رو میگم نه چیزی که دوست داری بشنوی درخواست دوستی به هیچ وجه پذیرفته نمیشود حتی شما دوست عزیز
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
چرا برای پدرم اگه انقدر سخت گیری نمیکرد من الان سر خونه زندگیم بودم
خب مهريه توافقه ، اونا اگه دنبال توافق بودن نميذاشتن اينقدر راحت برن ، بعد نوشته بدي و خواهش تمنا كني اينبار بدون خانواده بياد خواستگاري شرط و شروط رو هم اقا بذارن ! دنبال مهريه ندادن بودن كلا!
چرا برای پدرم اگه انقدر سخت گیری نمیکرد من الان سر خونه زندگیم بودم
از همين رفتار خواستگاري بايد ميشناختيشون ، ديدي كه اهنيت ندادي تو خريد عروسي هم خودشو نشون داد! اون حرفايي هم كه زدن در واقع توهين به شما و پدرتون بُود ، چون منت كشيدي بياد باهات ازدواج كنه تا اخر زبونت كوتاه بُود حرمت نگه نداشتن
ببین بهترین کارو کردی به هم زدی این خواهرا تا اخر عمر هستن باهاش میتونی تحمل کنی؟ زندگی و بهت زهر میکردن تو این مدت هرچی دیدی باید تااخر عمرت ببینی و تحمل کنی.الان یکم به خاطر احساست احساس پشیمونی میکنی اونم بعد یه مدت که سرد شد میفهمی کار درستی کردی با عقلت پیش رفتی