من ۲۰ سالمه هیچکسو ندارم تو این دنیا هیچکسو ندارم
ی شوهر دارم مث دیو میمونه همیشه تحقیرم میکنه همیشه فحشم میده حتی ی غذای ساده هم نمیتونیم باهم بخوریم
همش اذیتم میکنه😔😔 بم میگه تو زشتی و هیکلت زشته من یکی دیگ رو میخاستم تو خودتو ب زور انداختی ب من
بچه ها من واقعا زشت بد هیکل نیستم ...
خیلی هیزه و بی حیا دیشب دختر همسایمونو دید باهاش سلام تعارف کرد من داشتم از سوراخ در نگاه میکردم
شام پیتزا داشتیم زیاد بود گفت برا همسایه روبه رویی هم ببر من گفتم نه خودم میخام فردا صبحونه بخورم
گذشت تا این که ب من گفت تو خیلی خنگولی گفتم چرا همش ب من میگی خنگول اخه قیافه من کجا ب خنگولا میخوره بهش گفتم خوب خنگول ب چ قیافه هایی میگن گفت مثلا مثل دختر همسایه روبه رویی اون مثلا خنگولیه قیافش بامزه
اینو ک گفت انگار اب سرد ریختن رو سرم حدود۶ ۷ ساعت تو شوک بودم ...
دیگ فهمیدم انگار از طرف خوشش اومده رفته قشنگ صورتشو نگاه کرده
ی روز محلش نزاشتم و تو تنهایی فقط گریه میکردم و حالم بد اینم بگم ک وقتی میخاد ی حرفیو بزنه ب شوخی میگه ولی میگه
همیشه مثلا غذا ی خورده بی نمک باشه یا ی مشکلی کوچک داشته باشه میگه میرم ی زن دیگ مییگیرم تو زن زندگی نیستی همش تحقیرم میکنه مدام تحقیر میشم سر هر چیز کوچیکی همش ایراد میگیره ازم
منم کامل اعتماد ب نفسمو از دست دادم
از اون طرف خانوادمم باهام خوب نیستن و اصلا براشون اهمیت ندارم
بعد سر چیز کوچیک هر دفعه میگه برو خونه بابات دیشب ساعت ۱۲ شب از خونه بیرونم کرد
منم تو کوچه داشتم یخ میزدم همیشه میترسم زنگ بزنم مامان بابام چون پشتم نیستن
دیگ ۱ ساعت تو کوچه بودم داشتم از سرما میلرزیدم هیچ جا نداشتم برم هیچ جا بعد زنگم زد گف گمشو بیا تو منم نرفتم اومد زد تو دهنم بردم ب زور تو خونه اینقدر کتکم زد
کل صورتم پر خون بود الان دهنم باز نمیشه اینگار قفل کرده
صورتم خط خطیه گوشم کبود شده
سرم درد میکنه باد گرده اینقدر دیشب حالم بد بود و کتک خوردم که خون بالا اوردم