یه هفته قهر بودیم
البته قهری ک فقط نسبت بهش سرد بودم وگرنه کماکان در ارتباط بودیم
بعد دیشب اومد گفت ک جمعه بریم بیرون
و من قبول نکردم چون ک کل هفته. نبود
بهم محل نزاشت با اینکه قهرم بخاطر کارا خودش بودم
(و بهونه اش این بود ک ازم چند روز فاصله گرفته ک مثلا من آروم شم )در صورتی ک من بد تر عصبی شدم
خلاصه ک روز جمعه رو قبول نکردم
بعد بکاره بهم. گفت جمعه بیا برات سوپرایز دارم
(خب مرد عاقل اگ سوپرایز داری ک نباید بیایی بهم بگییییی)
بعد امروز به شوخی بهش گفتم حالا سوپرایزت چیه
بعد بهم گفت میخوام برات دسته گل بگیرم 😑
خب چرا گفتی میخواییی چی برامممم بگیریییی😭
تازه گل هم خودم چند روز پیش بهش گفتم چرا برام گل نمیگیری
بعد میخواد ایده ای ک خودم بهش گفتم رو انجام بده 😤😤😤😤 اییییی واییی که چقدر الان دارم حرص میخورممممم
تازه
قرار بود مثلا فردا دو تایی بریم برف بازی
بعد رفته بود از دوستش تیوب بگیره
بعد رفیقش ازش پرسیده میخوای بری برف بازی
گفته ارهههه😒
ک رفیق گفته ما هم میایییم
الان چند تا. خانواده میخوان دنبالمون بیوفتن
خب من اصلا نه کادوت رو میخوام نه بیرونتو
والا اصلا نمیخوام باهاش حرف بزنم
انقدر ک ناراحت شدم