١٥ ساله ازدواج كردم و ازدواجم سنتي بود و خانواده خودش من رو انتخاب كردن. اومدم خارج از همون اول و اصلا خانوادش شناخني روم نداشتن. از همون اول بي احترامي هاشون شروع شد. مثلا زنگ ميزدن فقط با شوهرم حرف ميزدن. من زنگ ميزدم جواب نميدادن. خيلي سرد بودن. الان بچه دارم و تا حالا با بچم هم حرف نزدن پاي تلفن. برادر شوهرم تو همين شهر ما هست و از همون اول گفت من نميخوام با خانمت ارتباط داشته باشم. شوهرم خودش ميره و مياد پيشش. بچه برادرش رو دوست داره و تخويلشون ميگيره. هر وقت ميره اونجا حتي اگر سالي يكبار باشه من از شوهرم متنفر ميشم. دليل همه بي احترامي ها رو شوهرم ميدونم
با شوهرم كلي حرف زدم . اولا هر وقت ميخوام حرف بزنم ميگه لازم شروع كردي و تحمل يك كلمه حرف رو نداره. مطمين هستم خانواده بد جنسي داره كه من رو نميخوان. تاپيكهاي قبليم رو بخونين متوجه كارهاشون ميشيد. ولي شوهرم عبن خيالش نيست. اين كارهاي شوهرم باعث شده ازش بدم بياد. اصلا دلم ديگه پيشش نيست. برادرش هفته پيش زنگ زد گفت بيا ببينمت. رفت پسر برادرش و بچش و براي بچش كادو هم خريد. بهش ميگم پس بچه تو چي؟ پس زنت چي؟ خيلي راحت بهت گفت زنت رو نميخوام و تو هم قبول كردي؟
اصلا باهاشون ديگه حرف نميزنه. اونها هم به خواستشون رسيدن. من ديگه خسته شدم. دام احترام ميخواد. همه راهي هم امتحان كردم. بهشون بي محلي كردم اونها هم از خداشون هست.
به خواهر شوهر دارم يك كشور ديگه يكبار ما رو دعوت كرد عروسي دخترش منم خوشحال كه بعد گفت به شوهرم بريد هتل. ما هم نرفتيم. البته شوهرم اصرار داشت كه بريم و ميگفت مگه چه اشكالي داره.
من ديگه ازش بدم اومده. و نميدونم برخورد درست با شوهرم و خانوادش چي بايد باشه؟
به نظرم مردها باعث ميشن كه به خانماشون بي احترامي بشه. اون خيلي راحت ميتونست بگه خانمم رو تا وقتي نخواين منم باهاتون رابطه ندارم
تو زندگي زناشويي به مشكل برخوردم. الان اون يكي خواهر شوهرم ٤ ماه پيش بهش چند بار زنگ زدم و به جواب تلفن من رو نداده بيشعور. چند بارم بهش زنگ زدم. به شوهرم هم گفتم و اون هفته پيش كه تولد خواهرش بود بهش زنگ زد. اصلا رفتار خانوادش براش مهم نيست و خودش دوست داره رفت و امد داشته باشه.
بهش ميگم ميتونستي به جاي تلفن يه پيام بدي اونوقت شايد متوجه بي احتراميش ميشد.
شما بوديد با اين شوهر چيكار ميكرديد؟