مامانم اینا اینجورین ک کلن با دوستام مخالفن ن ک بگن دوستات خوب نیسدنااا نه یه دوستم اصن یه دوست خانوادگیه اصلنننن نمیزارن با دوستام برم بیرون حتی ی کلاسی ک باهم مشترکه نمیزارن باهم بریم باید مامانم بیاد پیشم ن ک اعتماد نداشده باشن میگن تنها برو ولی با دوستات نرو حتی یکم باهاشون چتم کنن گیر میدن دعوام میکنن میگن تو فقط باید درس بخونی فق برا دوران کنکورم نیس ک گیر میدن خاهر کوچیکم ک چهارمه میخاس بره تولد بابام گف نه این از الان بره بعدا نمیشه جمعش کرد واقن حالم دیگ خیلی بده دوستام دم ب دیقه باهم بیرونن من حتی نمیتونم تو تایم استراحتی ک مشاور یه نصف روز در هفته برام میزاره باهاشون برم بیرون نمیگم ولگردی کنم ک نهایت یه ساعت حتی ب مامانم میگم تو منو بزار تو کافه دیقن یه ساعت بعد بیا دنبالم میگ ن رفدم دوست چندین سالمو ببینم گف حتما منم باید بیام اومد پیشم نشست اونجا هی گاهی اوقات خاسدم خودمو افسرده نشون بدم ک یکم بزارن ولی ن اصن فق درس درس درس کلاس غیر درسیم نمیتونم برم یواشکیم نمیتونم برم چون هم شهرمون کوچیکه هم اینک فق ب بهونه کلاس میتونم تنها برم مامانم اینام تایم کلاسامو میدونن نمیخام بگین ک اره دیگ باید کنار بیای بخاطر خودت میگن .....یه چیز بگین ک راضی شن من واقن دیگ خسته شدم هنوز یازدهمم😕