مادربزرگ من خودش مرغ سرمیبرید قبلا، روستایی بودن
7 صبح میرفت هیزم جمع میکرد تا 12 کلی نون میپخت
ارد رو خودش اسیاب میکرد
شام عروسی بچه هاشو خودش به پا میکرد و کل تدارک عروسی بچه هاش با خودش بود
یه عالمه سفره و لیوان و بشقاب و قاشق یه شکل داشت یه کمد بزرگ از هر چیزی بالای 500 تا که اگه خرج بده تو خونه
تازه بقیع هم از پیشش میمومدن میبردن وسیله
خیلی زنه خیلی خدا حفظش کنه الان پیر شده ولی ماشالله خونه ش از همه تمیزتره انقدر وسواسه برق میزنه