دوست ک خواهربودیم برا هم تو شهر غریب هردو همشهری بودیم و بعدازدواج اومدیم تهران من دو سالی زودتر اومده بودم اما همسن بودیم بچه هامون یکی دوسال باهم تفاوت سنی داشتن و خیلی همو دوست داشتن الان چند ماهیه بینمون شکر آب شده و من داغونم اونو نمیدونم حتما اونم داغونه میگفت تو قوت قلبی برام