منم سخت گذشت واقعا سخت همیشع مادر پدرن دعوا میکردن ی مدت گوشامو محکم میگرفتم ک ازدواج کرده بودم شبا یاد دادوبیداهای مادرم میوفتادم فکر میکردم هنوز داره داد میزنم
واقعا خوشحالم الحمد لله ک از اون زندگی کوفتی راحت شدم
بابام وضعش تو پ بود اما ی خسیس درجه ۱ مامانمم همینطور
۲ هزار تومن نداد اردو برم رفتم پیش معاون گفتم پول نداریم وضعمون بده اونم دلش سوخت منو برد اردو
آخه اردوی کوفتی اجباری بود چقدر تحقیر شدم داداشم هی تهدیدم میکرد الان زنگ میزنم ب معاونت بهش میگم دروغ گفتی وشکنجه کلامی منو میداد
هیچ وقت مثل بقیه لباس مدرسه نمیگرفت از ی جا
۲ هفته ک از مدرسه ها میگذشت میرفت از ی تولیدی دیگه ب همون رنگ لباس میخرید لباسم همیشه با بقیه فرق داشت
خداروشکر از اون خونه راحت شدم
واقعا خداوند ب بعصی ها پول میده لیاقت خرج کردن نمیده