حدود ۱۳سال پیش تصادف کردم ی موتوری بهم زد
ی لحظه نفهمیدم چیشد ک دیدم تو هوا ایستادم بالباس سفیدم دارم ی آدم و کف آسفالت افتاده وسرتا پاخونه مردم دورش حلقه زدن ونظاره میکردم ک دیدم خودمم اصلا برام مهم نبود ک روحم از بدنم جداشده انقدر برام لذت بخش بوداون لحظه هنوزم یاد آوریش بهم حس خوبی میده اصلا قابل وصف نیست
از اون بدنی ک رو زمین افتاده بود بدم میومد اصلا حاضرنبودم بهش برگردم
حس میکردم این مردم چقد دنیاشون کوچیکه ب کل جهان تسلط داشتم ۳۰ثانیه بیشتر طول نکشید ک چشام وباز کردم
جالبه کسی ک بهم زد وفراریش دادن وبعد خودم گفتم دقیقا چ شکلی بود وبعد پیدا کردنش دیدن نشونه هام درسته
کفشم ک پرت شده بود داخل یکی از درختای داخل بلوار بعد خوب شدنم ی راس رفتم سراغش وبرداشتم ک وقتی تو هوابودم دیده بودمش