امیر بی گزندم، سلام🌠
مَلِک مُلوک و مالکِ مُلک جهان، سلام
یگانه شاهِ شاهان شاهنشاهیان، سلام
منم و باز هم عزلت و خلوت، با خالق خلقت
منم و راز دل گشایی، با راز دار عالم
این بنده گنه کار باز هم بریده از هر جا، خود را در سجده درگاه تو می یابد، خود را ملتمس و زانو زده بر محراب مهر تو می بیند
غفورِ رحیمِ رئوف، باز هم آغوش تو تنها مامن خیال ناآرامم است، باز هم مهر تو تنها تسکین دهندهء تیر های زهرآگین درد آلود است
باز هم تو تمام کس و کار منی♥️پدر تویی، مادر تویی، دوست تویی، عزیز تویی، معشوق تویی، یار تویی، دلدار تویی، من از توام و تو تمام منی✨️
حاکم حکیم جان، من محکوم حکم توام، منِ خاطی خطاکار به تو ایمان آوردم🕯
یار ناصر من، مبادا روزی نور ایمان را در مسیرم خموش گردانی، مبادا از من روی برگردانی، مبادا لطف و توفیقت را همرَه من نکنی🏮
مجیدِ جمیلِ جمالِ جهان، مبادا که من را از یاد خود غافل کنی🪔
کیمیاگر کریم هستی، من امشب در میعادگاه بندگی، عهدی با تو بستم، پیمانی که توفیق رسیدنش را از تو خواستم، من امشب خالص و مخلص محراب تو گشتم،من از تو خواستم نه از بنده ات، نه از مخلوقت، نه از خودم، تنها از تو خواستم، از تو میخواهم، از تو خواهم خواست💎
خدای ناممکن ها معجزه هارا نشانم بده، میدانم که می دهی، عشق تو بی پایان است، شمه ای از آن امشب سیرابم کرد، آرامم کرد،رام توام کرد🎐
جان جانان، مگر میشود محبوبی چون تو داشت و مغموم بود🌈
در ستایش تو، قلم بی اختیار روی کاغذ صوفیانه می رقصد و منِ مات، متحیر تر!🪄
واژه ها برای عشق بازی جان میگیرند و مرا جان می بخشند🌹❤️❤️🔥
یا رب به تو سپردم...
✍️نویسنده: انار کالی
جمعه 1402/11/20
با تشکر از مهشید بانو رئیسی پادکست در جبهه خدای شما شاید جرقه ای بود برای به خودم اومدن🩵💙