2777
2789
عنوان

قراره بریم با مادرشوهرم زندگی کنیم

| مشاهده متن کامل بحث + 29859 بازدید | 481 پست
خب پس چی بگم

بگو نمیخوام نزدیک خونه مامانت بیام.همین جا رو دوسدارم

بچش ک نیستی زنشی


مادر شدن مثه آتو دادن به دنیاست، همیشه استرس داری همیشه نگرانشی .پسر قشنگم از وقتی اومدی هر روز مامانی بهاره😍.مادر بودن حس عجیب و خاصیست. احساس میکنم قلبم جایی بیرون از سینه میتپد.   پسرم، مرد کوچکم، جهان برای من در تو خلاصه میشود💙💙💙   پسرم آرام دوستت خواهم داشت طوریکه هیچکس به جز خودت این حس مرا درک نخواهد کرد💙

عزیزم اینکه میگی دست خودم نیس خب چرا؟بلاخره شما هم سهم داری تو اون زندگی دیگه ب نظرم اصلااین کارو نکنید بعدا پشیمون میشین شراکت با خانواده همسر چه در کار چ در محل زندگی اصلا به هیچ عنوان کار درستی نیستش چون باعث دخالت های بی جا و بحث های خاله زنکی و حتی در آخر اختلاف نظر های شدید و شاید خدایی نکرده دعوا ب نظرم خودتون خونه بگیرید خیلی بهتره و اینکه همسرتون ب تنهایی کار کنن بهتره

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خب عزیزدل مخالفت شدید کن با هر دو مورد وگرنه هر شب باید نونت بزنی تو خونت و بخوری

الان به مادرشوهرم میخوام پیام بدم چی بگم

نوشته بود آیا کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی ؟نوشتم از جنگ ها بازگشته ام با زخم ها و موی سپید یادگرفته ام صبور باشم و به تماشا قانع...💔من همون دختری ام که واسه ی نفر جنگید اما وقتی بهش رسید بدبخت شد..دعام کنید شاید دعاهاتون زندگیمو تغییر داد‌‌..
عزیزم شوهرم کار خودشو میکنه،من هرچی بگم،قبلا بهش گفتم،گفت من مطیع خانوادمم نمیخوای جدا شو

غلط کرده مطیع خانوادشه زن میگیره 😐ینی چی وقتی پسری زن میگیره ینی خانواده جدا تشکیل داده 

💗
شما خونه تنهایی وشوهرت نمیاد؟اونجا بری یه روز خوش نداری مطمئن باش ما که ۱۵۰کیلومتر فاصله داریم تلفنی ...

مادر و پدرم ۳۶ ساله ازدواج کردند عمه من آمریکا هست 

باورت میشه بعد این همه سال و از اونور دنیا هر هفته تو زندگی ما دخالت می کنه حالا فکر کن خانواده شوهر نزدیک باشند چی میشه 

بگو نمیخوام نزدیک خونه مامانت بیام.همین جا رو دوسدارم بچش ک نیستی زنشی

گفتم قبلا،میگه میتونی طلاق بگیری و بری

نوشته بود آیا کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی ؟نوشتم از جنگ ها بازگشته ام با زخم ها و موی سپید یادگرفته ام صبور باشم و به تماشا قانع...💔من همون دختری ام که واسه ی نفر جنگید اما وقتی بهش رسید بدبخت شد..دعام کنید شاید دعاهاتون زندگیمو تغییر داد‌‌..

اگه خورشیدو تو دست چپم

و ماه رو تو دست راستم بذارن حاضر نیستم خونه مادرشوهر که هیچی حتی تو خیابونی که اونا هستن زندگی کنم

(مردوک) او را بدون جنگ و نبرد به درون شواَنّهَ (=بابل) وارد کرد. او شهرش، بابل را از سختی رهانید. او (=مردوک) نبونئید، شاهی را که از او نمی‌هراسید، در دستش (=دست کورش) نهاد.همۀ مردم تین تیر (=بابل)، تمامی سرزمین‌های سومر و اَکَد، بزرگان و فرمانداران در برابرش کرنش کردند (و) بر پاهایش بوسه زدند، از پادشاهی او شادمان گشتند (و) چهره‌هایشان درخشان شد.مردوک سروری که با یاری‌اش به مردگان زندگی‌بخشید (و) آن که همه را از سختی و دشواری رهانید، آنان او را به شادی ستایش کردند و نامش را ستودند.منم کوروش،شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکَد، شاه چهار گوشۀ جهان.پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوۀ کورش، شاه بزرگ، شا[ه شهر] انشان، از نسل چیش پیش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان.
کی تصمیم خودشو گرفته ؟ پدر شوهرت ؟ خب بگیره  داری میگی تصمیم خودشو گرفته نه تصمیم شمارو  ...

ن پدرشوهرم بیچاره میکه بچهارو ول کن

مادرشوهرم تصمیم گرفته،شوهرم خودش میدونه که این کار اشتباهه ولی از سر وابستگیش قبول کرده

نوشته بود آیا کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی ؟نوشتم از جنگ ها بازگشته ام با زخم ها و موی سپید یادگرفته ام صبور باشم و به تماشا قانع...💔من همون دختری ام که واسه ی نفر جنگید اما وقتی بهش رسید بدبخت شد..دعام کنید شاید دعاهاتون زندگیمو تغییر داد‌‌..
عزیزم شوهرم کار خودشو میکنه،من هرچی بگم،قبلا بهش گفتم،گفت من مطیع خانوادمم نمیخوای جدا شو

یعنی همین قدرراحت؟واقعاناراحت شدم😔ولی بازمن توصیم بهتون اینه ازدردوستی واردبشیدکنارش باشیدفکرنکنه باخانوادش دشمنید،بدخانوادشونگید،اگرهم قرارشدشغلشون یکی بشه لااقل خونتونودور نگه داریدحتی شده یک کوچه فاصله،انشاالله که خداخودش براتون بسازه ومنصرف بشن ازین تصمیم 

[QUOTE=326413745]مادر و پدرم ۳۶ ساله ازدواج کردند عمه من آمریکا هست  باورت میشه بعد این همه سال و از اونور دنیا ...[/QUOTEبقران من برا شوهرم چیکارا که نکردم خونه نداشت زمین پدربزرگم داده بود فروختم گفتم بیا خونه بخر نصف پول ماشینشو دادم حالا هر چی پول هست مادر عفریتش میتیغه به من وبچمم میرسه زنیکه میگه انقد پارچه کهنه نخرین به ولای علی من شاید سالی یه مانتو بخرم الان دشیمونم چرا اینجور خریتایی کردم چرا صاف وصادق بودم

پیام نده با شوهرت حرف بزن 

چی بگم بهش عزیزم؟حتی راضی نمیشه ی شب خونشون نره!بعد بیام بگم اونا میخوان این کارو کنند تو قبول نکن

نوشته بود آیا کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی ؟نوشتم از جنگ ها بازگشته ام با زخم ها و موی سپید یادگرفته ام صبور باشم و به تماشا قانع...💔من همون دختری ام که واسه ی نفر جنگید اما وقتی بهش رسید بدبخت شد..دعام کنید شاید دعاهاتون زندگیمو تغییر داد‌‌..
عزیزم شوهرم کار خودشو میکنه،من هرچی بگم،قبلا بهش گفتم،گفت من مطیع خانوادمم نمیخوای جدا شو

یعنی چی که جدا شو!بهش بگو مگه زندگی کشکه ک جدا شم؟بگو شما وقتی از اول استقلال نداشتی بیخود کردی زن گرفتی وقتی میخواستی همش ور دل خانوادت باشیو و زنتو تنها بزاری واقعا از اول ازدواجم حرفش همین بود؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792