2777
2789
عنوان

مهمونی مادر شوهر و حرکت جاریم

| مشاهده متن کامل بحث + 2337 بازدید | 55 پست
من خودم به نسبت شعورم رفتم چون مادر شوهرم پیره دخترم نداره... اونی که نیومد یه ساله قهره... اونی که ...


حرص نخور. شعورت بالا بوده به مادر همسرت کمک کردی. دفعه بعدی نزار مادرشوهرت این تعداد مهمونی بده. یا محترمانه بگو ایشون سنی ازشون گذشته. هرکس میخواد بیاد باید عین خونه ی مادر خودش کمک کنه

من اگه مادرشوهرم خوب بودو قدرم رو میدونست همه کار براش میکردم. و به هیچ جامم نبود که جاریم نیست. ولی ...

حالا من مادرشوهرم خیلی عوضیه

برا مراسم شوهرش ۶ تا دخترا مث خر میخوردن و میخ ابیدن

فقط منو شوهرم کار کردیم و سره پا بودیم

آخر هم مزدمون رو داد

ایندفه بمیره هم مث مهمون میرمو میام

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خدا خیرت بده ....من آدم جنگ طلب ودوبهم زنی نیستم بخدا من تو زندگی قبلم میگفتم مگه چی میشه جای مادرمه مگه چی میشه گناه دارن مگه کوچیک میشم مگه میمیرم برای رضای خدا انجام میدم شش سال عروسشون بودم رسماً خدمتکار مجالسشون بودم دوتا جاری دگم هم باعزت و احترام میومدن می‌خوردم ومیرفتن اصلا کسی ازشون انتظار نداشت حالا اگه من یک پریود یا دل درد بودم دیگه اخم وتخمی بود که بهم میشد حتی یادمه مادرشوهرش بستری شد بااینکه کچمعلم بودم صبح زود باید میرفتم مدرسه برای رضای خدا شب تاصبح موندم بیمارستان ساعت شش جابجاشدیم من فقط یک چرت زدم وازشانس بدم خوابم برد دیگه مرخصی ساعتی  گرفتم ومادرشوهرم ترخیص شد  ومن رفتم مدرسه مادرشوهرش یک جنگییی راه انداخت که یک غذا برای بیمار نذاشتی خودت رفتی خوابیدی حالا مگه من چندسالم بود 23سالم بود حالا عزیزم نمی‌گم کمک نکن ولی وشانتو حفظ کن 

دوست عزیز کمک به دیگران ارتباطی به شعور بالا و پایین نداره...شعور زمانی ارزشمنده که بدون توقع از دیگران و با خواسته ی قلبیتون به دیگران لطف کنید....موفق باشید....

چقدر حالم خوبه....خدا جون می خوام ببوسمت، اجازه هست!
حالا من مادرشوهرم خیلی عوضیه برا مراسم شوهرش ۶ تا دخترا مث خر میخوردن و میخ ابیدن فقط منو شوهرم کا ...

منم همچین حرکتایی دیدم اوایل عقدم. و گستاخی آنچنانی از خود مادر و خواهر همسرم. نمیخوام یادم بیاد. ولش کن. ارزش ندارن عصبی بشم براشون 

قبول دارم ۳۰تامهمون زیاد هستش ولی واقعا از سه روز قبل بشور بساب کردید؟مادرشوهرتون اصلا خونشو تمیز نم ...

وای نگو اینا تازه رفتن این خونه جدیده 

همه میان تبریک بگن... دوتا پسر مجرد داره که اصلا رعایت نمیکنن مادر شوهرم هم پیره نمیرسه هر دقیقه دستمال دستش 

خدا خیرت بده ....من آدم جنگ طلب ودوبهم زنی نیستم بخدا من تو زندگی قبلم میگفتم مگه چی میشه جای مادرمه ...

بله 

جدیدا آدم باید مث ربات باشه

نه دلسوزی کنه نه خوبی

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری
منم همچین حرکتایی دیدم اوایل عقدم. و گستاخی آنچنانی از خود مادر و خواهر همسرم. نمیخوام یادم بیاد. ول ...

منم کامل کاتم باهاشون

مگه چقد زنده ایم که هی مث روانیا با اعصابمون بازی کنن


خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری
منم کامل کاتم باهاشون مگه چقد زنده ایم که هی مث روانیا با اعصابمون بازی کنن

من کات نیستم. خدا کمک کرد شهرمو عوض کردم. الان عزیز شدم براشون. ولی هفت سال خون به دلم کردن. منی که شیطون و شاد و بشاش فامیل بودم شدم یه عصبی افسرده حاد. الان دارم بهتر میشم.... تف به ذات کثیف آدما

دقیقا ما هم چند تا جاری هستیم و اونا همیشه ساعت هشت میان


منم همون ساعتا میرم ولی اونا میشینن حتی لیوان چاییشونم برنمیذارن


من نمیتونم پامیشم کمک میکنم


ولی از جاریا هم ناراحت نیستم چون خانواده کرمویی هستن و بهشون خق میدم بلند نشن کمک

از طرفی ما ترکیم طوری تربیت شدیم که بزرگتر نباید زیاد کار کنه و متاسفانه من هر کار میکنم نمیتونم بشینم


من کات نیستم. خدا کمک کرد شهرمو عوض کردم. الان عزیز شدم براشون. ولی هفت سال خون به دلم کردن. منی که ...

باز خدا رو شکر که شما رو به بهبودی

منم شدم یه درونگرا که دیگه اعصاب بچه های خودمو هم ندارم

هرزمان کاری داشتن با یه چیپس خرمون کردن 

هرزمان خرشون از پل گذشت دعوای صوری راه انداختن و بهمون گفتن هر اومدی

خدا فقط سزاشونو بده

خیال بافیَت بد نیست...خیال کن که خواهی رفت،،،همین که رفتیو مُردَم ،،،تلاش کن که برگردی و در کمالِ خونسردی مرا به خاک بسپاری

مادر شوهرت توان نداره خب نباید مهمونی سنگین بده 

حرف اصلی رو زدی به اونی که باید بزنی 

جاری رو چه کار داری 

شا هم من بعد مثل جاری هات باش دلسوزی نکن یا کردی گله نکن 

سلام بماند به یادگار ،اینها اخرین حرف های من هست ،الان که اینو میخونی من برای همیشه سایت و ترک کردم ، به نی نی یار گفتم تعلیقم کنه حالا نمیدونم تعلیق بشم مثل قدیم میزنه روش که **دسترسی به اطلاعات این کاربر امکان پذیر نمی باشد **یا نه ؟ به هر حال من رفتم ، دوستان خوب من  خداحافظ ببخشید که بی خبر رفتم محبت هاتون یادم میمونه خوبی و بدی دیدید حلال کنید ، در خصوص اونهایی هم که با رفتم خوشحال میشن باید بگم خداروشکر که هنوز باعث خوشحالی میشیم 😂 راحت باشید حلالتون .نمیدونم دیگه باید چیا بگم ، جز اینکه  ایشالا  حال دل همه خوش باشه 💔 خداحافظ تا همیشه 9.8.2024 اخرین بازدید 👋👋
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792