عزیز قشنگم اروم باش منم از زمان عقد حرص این چیزارو میخوردم تاالان که یکماه عروسی کردم مامانش وخواهراش هروفت میان میگن پسرمونو که بردی دزدیدی فلان کردی خیلی جدی ها بعد یه سری من خیلی عصبی شدم گفتم یعنی چی مگه من دوس دختر یا صیغه کردشم که هی این حرفارومیزنید من زنشم ها شوهرم ته تغاری 4تاداداش ریگه داره ولی همه مهمانیا وبساطشون باهمسرم
ماحتی واسه پاگشا خودمون شام خریدم رفتیم پیش مامانش اینا بعرشم همه جاگفتن عروس وپسرمونو دعوت کردیم والا خرج شام باخودمون بود کلااینارو بهت گفتم حرص نخوری من یکیار جواب دادم ویکباربه شوهرم گفتم هیچ احتیاجی نیست واسه کارای غیرضروری خونه مامانت باشی گفت باشه خانمم چشم
ولی از من به تونصیحت خواهرانه سیاست مندانه رفتارکن شوهرتو بین خودت وخانوادش قرارنده استه استه ازالان بهانه دستشون نده تامیتونی به همسرت محبت کن و باارامش بهش بگو خاستتو نه بحث ودلخوری انشالله درست میشه