من ۱۷ سالمه و حدود دو هفته تو شهر خودمون داشتم میرفتم سرکار
و واسه اولین بار تو زندگیم حس مفید بودن داشتم
حس میکردم به کسی نیاز ندارم
بعد از اون همه مدت افسردگی داشتم حالمو خوب میکردمو از خونه زده بودم بیرون
قبل اینکه خونه بگیرن گفتم من پامو تو این شهر نمیزارم
ولی بازم رفتن خونه رهن کردن
و الان تو این شهر اگه بخوام کار کنم حقوقش کمه و مجبورم هرروز پول تاکسی بدم و برم تو خود استان کار کنم ک حدود ۴۰ دقیقه فاصله داره
واقعا دلم میخواد کل حرصمو سر مامانم خالیکنم و تو این سه روزم ک اومدیم فقط باهاشون بدرفتاری کردم و افتادم سر لج و لجبازی
و نمیتونم رفتارمو کنترل کنم
کل روز تو اتاقمم و هیچ گوهی نمیخورم