چند سال خونه مادرشوهرم بودم و بدترین کار زندگیم بود . با اینکه ادمای خوبی بودن اما ماددشوهرم به شدت آدم فوضولیه. هی مینشست رفت اومد منو میشمرد
خرید میکردیم میومد میدید چی خریدم. تو تربیت بچم دخالت میکرد و کلی چیز دیگه.
از همه بدتر شوهرم خیالش راحت بود اصلا تلاش برای جمع کردن پول نمیکردچون اونجا بهش خوش میگذشت. چی بهتر از خونه پدرت اونم بالاشهر و خونه بزرگ و... .
ولی در کل خون به دل شدم و یه جاهایی حرمت هاریخت.
بازم نمیشه کلی نظر داد چون اخلاقا باهم فرق داره خیلیا بودن زندگی کردن و باهم ساختن.