که تو دیگه آرامش داشته باشی،
آخه من دیگه بهش اعتماد ندارم تاپیکای قبلیمو بخونین متوجه میشین خیانت ازش زیاد دیدم ولی همیشه ام کتمان کرده و گردن نگرفته واینکه شیشه میکشه اما ظاهرش اصلا نشون نمیده
دیگه دیشب از ساعت یک به بهانه باند ماشین و درست کردن ازخونه رفت بیرون
اتا ساعت سه نصف شب از آیفون میدیدم داره تو ماشین موس موس میکنه با چراغ قوه..ساعت سه دیگه خوابم برد تا ساعت هفت صبح از خواب بیدار شدم دیدم نیس غیب شده بعد زنگ زدم کجایی میگه اومدم نون بخرم منم گوشیو قطع کردم
بعد دوساعت اومده قرآنم گذاشت وسط میگه پاشو تکلیف این وضعیتو روشن کنیم من داشتم زیر پتو آهنگ غمگین گوش میدادم پتو رو زد کنار منو بلند کرد گفت فکر میکنی من کجا رفتم گفتم چرا باید اصلا تا صبح غیب شی همیشه همینجوریه به یه بهانه ای شبا میزنه بیرون و خیلی وقتا دم دمای صبح میاد...بعد بهش گفتم تکلیفمون روشنه میخوای جدا شیم ...بعد گفت من طلاقت نمیدم دیگی که واسه من نجوشه سر سگ توش بجوشه
اگه بخوای جدا شی من میمیرم نمیتونم بدون تو زندگی کنم گاز و باز میکنم جفتمون باهم میمیریم بدون درد..منم گفتم من نمیخوام بمیرم گفتم خیالت راحت من هیچ وقت دیگه ازدواج نمیکنم اگه ازتو جدا شم نگران نباش من بیزارم از مردجماعت..
خلاصه بهشم گفتم باید عید بره کمپ بخوابه ترک کنه ولی همش میگه من شیشه نمیکشم فقط متادون میخورم ولی بازم قبول کرده که بره کمپ...خلاصخ نمیدونم چیکار کنم منو راهنمایی کنین بچه ها بخدا روزبه روز دارم افسرده ترمیشم😔😔😔