من خیلی اذیت میشم کاری هم ازم بر نمیاد
عروسی خواهرم بهم خورد بدون عروسی رفت سر خونه زندگیش
الانم که کاری که برادرام راه انداخته بودن نگرفت ضرر هم کردن باید مغازه رو پس بدن بابام و برادرام بیکار میشن
همش به فکرشون هیچ دل و دماغ دیگه نمونده برام همش فکر گرفتاریاشونم
شماها چقدر درگیر هستید فکرشو میکنید؟
منم زیاد
کارشون مگه چی بوده؟؟
چقدر منی
ولی اشتباهه اینجور بودن
داداشم فقط داداشم خیلی فکرشو میکنم وگرنه دل خوشی از بابام ندارم
خیلی ، بفکر عمر بابامم ک رفت و هیچ ندید ازین دنیا
بفکر دل مادرم و دغدغه ذهنیشم ک همسنای اون بفکر رنگ مو و ناخون هستن و مادر من باید به فکر هزاران بدهی و قرض و بزرگ کردن بچهاش باشه و پنهان کاری غماش
منم خیلی به فکر مامانمم
خیلی زیاد واقعا هرچی خواهر برادر بیشتر داشته باشی غمت هم زیادتره اما من داشتم خدا ازم گرفتشون تنها شدم
من تاحدی که موهام ازغصه سفید شده
منم مثل شما. نصف بیشتر دغدغه‌ام همینه
من شهر غریبم
هر لحظة بفکرشونم و غمگینم
شوهرمم همش میپرسه چرا ناراحتی
خیلی فکرشون مریضم کرده با اینکه میدونم همین داداشی ک الان حرصش میخورم فردا پشمشم نیستم و مادر و پدری که پسر دوستن
چه کنیم دختر بديش اینه دیگه 😢
من خیلی
مگه میشه آدم با غصه خانواده ش غصه نخوره .
اگر کاری از دستت بر میاد کمک کن ، اگر نمیاد فقط دعاشون کن .
ان شاء الله گره از مشکلات تون باز بشه
عزیزم خدا خودش گفته از رحمت من نا امید نشین
بسپار به خودش همه چیرو
انشالله مشکلتون حل شه
منم ایقد تو فکرم که خابم نمیبره خیلی گناه دارن کاش میتونستم کاری براشون کنم
