امروز صبح هرکاری میکردم از خواب بیدار شم نمیتونستم به زور از جا در اومدم و همینجور بی حال و بدنم کرخت بود سرگیجه و حالت تهوع شدید داشتم گفتم قهوه بخورم بهتر بشم خوردم بدتر شدم هی رفته رفته بدتر شدم تا اینکه همسایه مون در زد برای یه وسیله ایی میخواست تا بحال هم در خونه ی ما رو نزده بود در و که باز کردم گفت وای چه خونتون بوی گاز میده چقدر بی حالی منو کشوند بیرون و خودش رفت داخل در و پنجره ها رو باز کرد و زنگ زد همسرش با اورژانس اومدن و منو بردن و کارا مو کردن خیلی خیلی ازشون ممنونم ولی خب من اومدم خونه و تو تنهایی موندم نمیدونستم به کی بگم دو هفته اس خانوادم مکالمه ای ندارم حتی شب یلدا زنگ زدم برادرزاده ام جواب داد گفت مامان جون داره چای میخوره حتی مامانم به خودش زحمت نداد بهم زنگ بزنه یادم نمیاد کی بهم زنگ زده اصلا هر چند روزیی یه بار بابت احترام زنگ میزنم بهشون اونم در حد سلام و علیک و تمام
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بابام که هیچ وقت براش مهم نبودیم هیچ وقت نفهمید ما کی بزرگ شدیم و کجایم مامانمم که اول اولویت زندگیش خودشو خانواده شو بعد بچه هاشه اونم فقط خواهرمو و یکی از داداش هام که با برادر زاده هاش ازدواج کردن
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین. ای بر طرف کننده غم و اندوه از روی حسین به حق برادرت حسین اندوه و مشکل من را برطرف کن. یا امام حسین با دستهای مهربونت دستمون رو بگیر وساطت کن پیش خدا شرایط کاری عزیز دلم شوهرم خیلی خوب بشه سختی هاش کمتر بشه خدایا به حق امام حسین علیه السلام قسمت میدم کمک کن بتونم دخترام رو با اخلاق نیکو و انسان بار بیارم زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشن و عاقبت بخیری و خوشبختی هر دوتاشون رو ببینیم 😍 الهی امین