همسایه بالاییمون، مستاجره ودوتادخترداره.
یه روز اتفاقی خانمشو دیدم حال بچه هامو پرسیدمنم درباره ی دختراش پرسیدم،گفت که یکیش راهنماییه یکیش هم دانشگاه قبول شده ولی این ترم چون پول شهریشو نداشتن پرداخت کنن،مرخصی گرفته.
هرچندشب یه بار هم سروصدای خودشون وهم وسایلی که میخورن به درودیوارشنیده میشه.
خودم کم مشکلات دارم دلم به حال ایناهم میسوزه.یه پرایدقراضه دارن که هرروز مرده آچاربه دست دورشه.
مابه هر کی کمک کردیم از غریبه تا آشنا توزرد ازآب درومدن جوریکه الان خودمون تو گل گیرکردیم.
توروخدا اگه میدونیدتوانایی تامین نیازهای اولیه ی بچه رونداریدبه این دنیای لعنتی نیاریدش که هم اون عذاب بکشه وهم شما شرمنده.
به ولله اگه داشتم ومیتونستم به این خانواده کمک میکردم.