درک میکنم که نتونستی راستشو بگی،مثلا من اگه خودمو بذارم جای تو نمیتونم بگم چون میدونم اگه بفهمن یه جنگ خونی این وسط بپا میشه پای زندگی خودمم میاد وسط از بس فامیلامون بی فرهنگن!اما کاش لاقل میگفتی نمیدونم،یا میگفتی این چیزا با رفت و‌آمد و معاشرت دو‌نفر مشخص میشه اگه اینجور باسه دختر خودتون متوجه میشه، یابزارین بیشتر با هم بگردن بیشتر با اخلاق هم اشنا بشن ،چه میدونم از این مدل جوابای سر بالا ،نه که قطعی و با اطمینان بگم نه اینجور نیست و اینا
شما باید راستش رو می‌گفتید خودتون رو جای اون مادر بزارید واقعا چه انتظاری داشتید
دوسته شوهره من رفت خواستگاری فامیلمون یعنی خودمون معرف بودیم بعد زنگ زدن برا تحقیق شوهره منم همه حقیقتو گفت که گهگداری چیزی میکشه یا چیزای دیگه بعد کاشف به عمل اومد قبلا اوکی رو دادن تازه گفتن ما دلمون نبوده بهم برسن سنگ اندازی کردیم حالا ما معرف بودیم الان شوهرم با دوستش قطع ارتباطه
من بودم میگفتم خانم مزاحم نشید وتماس نگیرید من نمیدونم
کار درستی نکردی
واقعا خیلی کار بدی کردی
اشتباه کردی...
باهاشون تماس بگیر و حقیقت رو بگو
افرین بهت
کارخوبی کردی
اونا تونامزدی هرعیب و ایرادی باشه متوجه میشن
توچرا بد دیگرانوبگی
اشتباه کردی
چرا دروغ گفتی خب
دختره بره بدبخت بشه خوبه ؟
وقتی ازش تعریف کردی مادرش ازتون نپرسید اینهمه که خوبه شما چرا ازش جداشدین
