این تاپیک زدم چند دقیقه پیش نتونستم توضیح بدم دو سه ماه دیگه عروسیمه وضعم اینجوریه حس بی ارزشی می کنم حس دوست نداشته شدن حس کسی ک پایه های رابطش سست شده چجوری با این حرفا ازبین رفتن حرمتی ک برامون نمونده ادامه بدیم وقتی هنوز رو افکاری ک نسبت بهم داره مونده وقتی منو بی لیاقت میدونه مگه اون موقع دوست داشتنش مورد قبولمه آدما برای کسی ک دوسش دارن احترام نگه میدارن بهترین چیزارو واسش میخوان نشون میدم چقدر وجودش با ارزشه نه اینکه بشینه پاشه بگه تو لیاقت نداری 😞
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
هیچی قبلا بحث کردیم داشتیم صبحونه میخوردیم من حتی حرف نزدم نگاش کردم یهو عمیق نگام کرد دوباره حرفشو تکرار کرد سرنگون داد گفت آره بعضی زنا لیاقت ندارن تو هرکاری هم واست کنم میگی هیچ کاری نکردی
اشتباه نکن. جدا شو این خانه از پایبست ویران است. خودتو بکش بیرون
فقط با جدا شدن درست نمیشه .من سر ازدواج اولم مثل استارتر بودم همش بهم میگفت تو لیاقت عروسیو وسیله خوبو نداری منم گفتم باشه حالا که ندارم جدا میشم بعدشم رو خودم کار کردم تا تونستم خودمو ارتقا دادم ازدواج کردم با یکی دیگه الان زندگیو شوهر تو مشتمه
باید ببینی چرا میگه لیاقت نداری؟چیکار کردی/ اول اونا رو بررسی کن بعد گریه کن ب نظرم یه تجدید نظ ...
هی نشست پاشد گفت درکم نمیکنی گفت پشتم نبودی منم بهش گفتم تو این سه سال من شرایط تورو درک کردم چرا همه جا میگی در حال خرید کردنم در حالی ک هفت هشت ماه پیش من یه خرید رفتم تو این مدت نامزدی عقد همه طلاهامو فروختی چرا آخر میگی زن فلانی شوهرشو درک کرده پس کار منو چرا نمی بینی بهش گفتم یه ماشین درست حسابی زیر پامون نیست به مقایسه باشه منم میتونم خیلی حرفا بزنم همه اینارو کینه کرده میگه تو به من گفتی ماشین ندارم در حالی ک شروع کننده این بحثا همش خودش بود