چهار سال پیش یه پسری از من خیلی خوشش میومد همش میومد جلو در مدرسه برام گل میخرید خلاصه اصرار و منت که باهاش وارد رابطه شم منم انموقه خب بچه بودم فک میکردم خیلی کار شاخیه دوس پسر داشتن
به مدت یه ماه و نیم با این پسره حرف زدم ولی رل نبودیم بعدش کات کردم باهاش دیگ کلن
تا اینکه این پسره خیلی پیگیره همش تا الان پیم میده ک برگرد من هنوز دوستددارم و حرفای عاشقانه میزنه بهم میگه نمیتونم فراموشت کنم اگه برگردی برات ازین خرس بزرگا میخرمو فلان( همش باهام مرور خاطرات میکنه)میگه تا الان تو این چهار پنج سال از هیچ دختری خوشم نیومده
خلاصه من این قضیرو برای رلم تعریف کردم گفتم بعدن به گوشش میرسه یا میبینه خودش بعدش عصبی میشه ک بهش نگفتم
همه چیو صادقانه براش تعریف کردم یهو عصبی شد قاطی کرد گف نمیدونستم باهاش رل زدی و فلان
گفتم رل نبودم گف اگ رل نبودی حرفای عاشقانه بهت نمیزد گفتم اخلاقش اینجوریه بعدشم همه چی مال گذشتش چرا الان داری اینجوری میکنی
خلاصه یکم دادو بیداد گوشیو روم قط کرد بعدشم منم عصبی شدم گفتم :(خودش فقد با ننه من نبود من نباید هیچی بگم بعد من چهار سال پیش با یکی ح میزدم باید جواب پس بدم. خوب کاری کردم اصن بازم میزنم پیمم بده ج میدم )
بعدش نوشت اوکی دیگه هیچی نگفت
الان دوروزه قهریم🥲 به نظرتون کار من اشتباه بوده؟