۲۰ سالمه خیلی ناراحتم حس میکنم نیاز به داروی ضد افسردگی دارم ما اوضاع مالیمون خوب نیست مخصوصا جدیدا بعد یه پسره از اشناهامون که وضع مالی خیلی خوبی داره اومده خواستگاری و مامانم یهو از وقتی که اومده میگه جواب مثبت بده خودتو نجات بده و ...از این چرت و پرتا من حس حقارت میگیرم از این حرفا یعنی انقد حقیرم که خودم تلاش نکنم بخوام با ازدواج خودمو بدبخت کنم اسیر محدودیت کنم؟مخصوصا توی این جامعه که زن آسیب پذیرتر میشه با ازدواج
درکل شوهری که وضع مالیش خوبه که بد نیست و اگه آدم درست و حسابیای باشه محدودیت آنچنانی واست ایجاد نمیکنه هرچند که درکل خود ازدواج همراهش یه سری محدودیتها رو داره
ولی تو هم سنی نداری هنوز موقعیتهای دیگهای هم میتونی داشته باشی و از همه مهمتر اینه که ظاهرا شما قصد ازدواج رو نداری و اهداف دیگهای داری که در اولویت هستن
اعتقادات من خلاف چیزیه که فکر میکنی اکثر جامعه قبولش دارن اینکه تو این جامعه زندگی میکنم به این معنا نیست که تفکرات غالب بهش تفکرات منم باشه _________ درخواست دوستی نمیپذیرم
چ دختر عاقلی هستی افرین بهت.. اگر میخای مستقل بشی تمام تلاشتو بکن. درگیر ازدواج نشو.. اگر تلاش کنی بهت قول میدم خدا خیلی کمکت میکنه.. مشکلات مالی نزار ضعیفت کنه.. مادرت بفکرته اما بخاطر فقر واین مساعل تن ب ازدواج نده.. البته این نظر منه ولی خس خوبی بهت دارم میدونم عاقلی🙂👌
دیدی چند وقت پراز ناامیدی میشی. بعد یه دفعه یه خوشحالی میاد تو دلت (اون خداست...) ........ وقتی در تاپیکی شرکت میکنم لطفا زیر من ریپ نزن اصلا خوشم نمیاد.. چون پیام من برای صاحب تاپیک هست ن توی هرنخود آش 😏... اصلا از آدمایی یهو میپرن ب ادم خوشم نمیاد.. سعی کن وقتی بامن صحبت میکنی حدتو نگه داری 🌷