حدود ی ماه پیش رفتیم خونش بهم بی احترامی کرد البته کار همیششه نمیتونه ببینه من زندگیم خوبه شوهرم دوستم داره یجوری میخاد ارامش منو بگیره عصیانیم کنه تا حرص بخورم منم ی ماهه نرفتم خونش شوهرمم بهش گفت رفتارت درست نبود ب زنم زنگ بزن از دلش دربیار ز زد ولی اصن زیربار نرفت بازم تندی حرف زد فقط میخاد منو حرص بده هدفش همینه انگار ن انگار شوهرم بهش گوشزد کرده زندگی پسرش براش مهم نیس خواهرشم ز زده شوهرمو پر کرده بینمون دعوا شد مامانشم پشت سرم ب شوهرم گفته
زندگیمدیگ ارامش نداره شوهرمو بین زنش و خودش گذاشته انگار بازیه میخاد ببره
حالا برخلاف میلم مجبورم برم خونش بخاطر شوهرم باهاشون چطوری رفتار کنم ؟؟شما بودین چی بهشون میگفتین؟؟