بچه ها من نیم ساعت پیش تاپیک زدم الان تاپیک جدید زدم درددل کنم دلم گرفته باهلم حرف بزنین
۶ سال باهمسرم دوس بودم بعد ۶ سال تو اوج بی پولی اومد جلو بابام گفت دوس دارین همو میسازین باهم
رفتیم سرکار خونه گرفتیم خوب بودیم
یسری عیب و ایرادا خونوادش داشتن این طرف اونا بود ن من
ی فامیل فوق بی ادب داره ک بازنش میاد خونه ما هی چرت میگه میگم اینو نزار بیاد خوشم نمیاد ازش هگش میخاد شوهرمو مجردی ببره بیرون و فلان ادم خوبی نیس
شوهرم میگه ن زشته
الان خداروشکررررر چندوقتیه نمیان پیشمون شوهرم گیر داده تو مقصری تو فلانی ک همه رو داری دور میکنی ازمون
میگم اقااااا من با کسی میخام در ارتباط باشم ک احترام بزاره بمن ن اینکه فقط چرت و پ رت بگه
این میگه از حماقتته این اخلاقت😏😏 جدیدا فقط ب حرف مامانشه دیشب میگه بخای منو از همه دور کنی شرمندتم ادامه نمیدم
بعد برگشته تو روم میگه من ماگانمو از تو بیشتر دوس دارم ( باشه مامانشه داشته باشه ن اینکه جلو روم بگه) واقعا ناراحت شدم ازش خسته شدم از زندگیم
مقصر همه اخلاقای بدم خودشه ولی میگه تو مشکل داری
ازین مدلاست ک ریز ریز حرصت میده تهش میگه مشکل از توعه ن من
بچه ها خستم هم دوستش دارم هم ازش خسته شدم اصلا ب حرف من گوش نمیده انگار من ادم نیستم