خب تولد نگیر مجبوری مگه ثانیا تواین گرونی چرا هی تولد تو تولده. من خواهر شوهرم هر سال یکی میزایید ۳سال گرفتم پشت سر هم دیگه قطع کردم مادرشوهرم جلوشو گرفت الان فقط خودشون تولد میگیرن دعوتم نمیکنن
زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودکیکه همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتنش را از بین میبرد
با آمدنت هستی من کامل شد❤️جادوی طلسم دیوها باطل شد❤️در نقش فرشته انتخابم کردند❤️خندیدی و سوره ی علق نازل شد❤️من ریخته ام در رگ تو شیره ی جان❤️هی چرخ بزن در من و دل را بتکان❤️این همنفسی چه حس و حالی دارد❤️در پیکر من دو قلب دارد ضربان❤️انگار که من آدم دیگر شده ام❤️در نقش جدید مهربان تر شده ام❤️امروز تمام سخت ها آسانند❤️می گفت فرشته ای که مادر شده ام!