من ۱۴سالگی با عشق اولم دوست شدم و اولش خیلی بهم محبت و توجه داشت و خلاصه منو خوب وابسته کرد...
من تو یه شهر کوچیکم و اون آقا یکی از پولدارترین و اسم و رسم دارترین افراد شهرمونه و خییییلی مغروره چون همه دوس داشتن باهاس باشن بلخره..
خلاصه اوایل همه چی خوب بود ولی کم کم سرد و دور شد ازم.. منم طاقت نداشتم برا بودنش التماس میکردم..
خلاصه هرجوری بود ۵سال نگهش داشتم ولی بعدش بازم اون بود ک منو ول کرد و رفت..
دانشگام ک تموم شد اومدم شهرمون رفتم سرکار..بعد از یه سال یهو اون آقا اومد محل کارم واسه کارای اداریش ..منو ک دید اومد گف یه زنگ بهم بزن کارت دارم...
زتگزدم بهش یکم صحبت و فلان بعد بهم گف دوست دارم بازم باهم باشیم..اونجا دیگ من پسش زدم و گفتم دیگ نمیخامت..برو برا همیشه .. انقد جا خورد ک من همون دختر سابقی ام ک میمردم براش...