خواهرم بهم گفت النگوی دخترت که کوچیک شده روبهم میفروشی؟ بهش گفتم نه چون تصمیم دارم پول که دستم اومدبراش سنگین تربگیرم اگربهت بفروشم تاپول دستم بیادارزش پولش ازبین میره
خلاصه من اومدم مسافرت دخترم موندپیش مادرم بعددخترموبرده طلافروشی النگوبراش پیداکرده بهم زنگ زدکه میخوام النگوشوعوض کنم (باکسی رفته که باش رودروایسی دارم) والنگوروخودش برداره منم خجالت کشیدم گفتم باشه ولی ناراحت شدم چون من بهش گفته بودم نه، الان النگوی جدیدش سبکترازالنگوی قدیمیشه