باید همونجا ناراحتیت رو نشون میدادی و میگفتی چرا اینجور صحبت میکنید و چرا بی احترامی میکنید
شوهرم یکم نکنم کرد‌گفت چی شده منم گفتم عیجی
..دید اوضاع قاطیه رفت خودش چای گذاشت..چایی خوردن..یک بارم منوصدازد نرفتم...گذشت..ساعت به ده ک رسید دخترم اومد گفت مامان واهمه گشنه آیم شمام نمیاری..گفتم مگه من اشپزتونم..اینم رفت باید باند گفت بابا مامان میگه من اشپزتونم...دیگه خبری نشد تا ۱۱دیدم شوهرم اومد اخمالوک چی شده گفتم عیجی.. گفت پاشوشاموبیار.. گفتم نمیارم..گفت چرا..گفتم از صبح دارم سرویس میدم جای تشکرت برخوردعصرتون..توهروقت کارت گیرباشه ممنون یادت میاد..گفت بعدا هرکارهواستی بکن..ولی الان داداشم اینجاست..پاشوبیار..گفتم ن
خلاصه شوهرم رفت خودش از یخچال غذا گررم کرد و آورد به دخترمم‌گف مامانو صداکن بیاد منم نرفتم..دیگه خودش شام بچه هاروداد داداششم خورد..و خوابیدن...من منتظره جور برخوردی بودم...ولی درکمال ناباوری
میشه یکی منو لایک کنه
صبحش ک صبحانه دادمشون..خیلی خوب و موادی..خوردن..سفره رو جمع کردن..خونمون تمیز کردن..و بعد خدافظی کردن رفتن تازه شوهرم به دخترم گف بابااومدم‌میبرمتون بیرون...برادرشوهرم همیشه اتاقو همیجور شلخته ول میکرد حتی دشکم جم نمی‌کرد...همجی اتاقو مرتب کرده بود...همه خنمو مرتب کردن ظزفارو توسینک گذاشتن..شوهرم دستمال کشید و رفتن..من فقط بعدش ظرفای صبحو‌شستم...درحالی همیشه بعد فتنشون..خونم انگارترکیده بود...ولی اینبارمث دسته گلش کردن
استارتر افغان هستی؟؟؟؟
یه دوست افغان داشتم به هیچی میگفت عیچی
یعنی فقط اینجا دیدم خانم وقتی قهر میکنه شام درست نمیکنه، شکم خودت هیچ فکر بچه هات رو نکردی؟ بیشتر اختلافا سر زبون به وجود میاد، همون لحظه که بی احترام شدی به برادرشوهرت میگفتی چرا اینجوری جواب سوالمو میدی، دیگه این رفتارا چی بوده؟ خوبه شوهرت دلخور باشه نره سرکار؟ وظایفت رو در هر صورت انجام بده چون مادر هستی
و ازین متعجبم‌چرا شوهرم حتی به روم نیاورد ک‌هیچی..اخموتخمم نکرد..خیلیم مهربونه...و ازون روز منو بردخچه خرید و س ک س و..اینا...نمیفهممش
