خیلی خستم از خودم
درحالی که خانواده همسرم اختیار به خودن همه کارهاشون رو خودشون انجام میدن البته سه سالیه که این جوری شدن ولی پسرشون نمیزاره زنش از در بره بیرون باید حتما خواهرش یا خودش بفرسته باهام بیاد از این که اخلاقش این جوریه خیلی کلافم همسرم هرچی بخوام برام انجام میده شکرخدا ولی این اخلاقای بدی هم داره که این یکی رو نمیتونم حذف کنم احساس بی ارزشی میکنم از خودم حالم بهم میخوره
بهترین ادم روی زمین هم که باشه
اما حقوق انسانی تو ازت بگیره اصلا ارزش نداره
برید مشاوره
چند وقته ازدواج کردین؟ ینی هیچ وقت نمیتونی به کار بیرون فکر کنی؟
چه رفتار بدی خب باهاش صحبت کن ببین دلیلش چیه بگو اینجوری حس میکنم اعتماد نداری بهم یکی رو باهام میفرستی یا نمیذاری تنها برم خجالت میکشم و دوروز دیگه اعتماد به نفسمم از دست میدم
حق داری
چند وقته ازدواج کردی؟ بچه داری؟
خب علت این کارش رو میگه چی؟
مال منم کپ شوهر توعه پدرم دراورده میگ یا با من یا با خانوادم میری اینور اونور
یکی از نزدیکان منم شرایط شما رو داشت.۱۰ ساااااال.فقط با شوهرش میرفته بیرون ولاغیر.بعد ده سال شوهره تغییر میکنه.به زنش گفته چقدر بدبخت بودم همه جا میفتادم دنبال تو،الان راحتم.
البته خانومش میگه چون اوایل ازدواج مادر شوهرش بخاطر یه شوخی و برداشت غلط به پسرش میگه حواست به زنت باشه،خیلی دروغگوعه.پسره هم همیشه نگران دروغ و خیانت از طرف همسرش بوده.
من یه ماه دیسک عمل کردم تو خونه استراحت مطلق بودم. دیشب به شوهرم گفتم بدجور پوسیدم تو خونه فردا میخوام برم خونه دوستم که دو تا کوچه بالاتره.. یهو گفت کجا میخوای بری همش بیرون و خونه دوست...،🙄🙄🙄🙄 البته حریف من نمیشه من همه جا میرم.. ولی خب منظورم اینکه یه ماه خونه نشینی به چشمش نیومد ولی.....
چه تحملی داری
بعد از این همه سال زندگی نمیزاره واسه خودتم باشی
قطعا به شما اعتماد داره
مردا کلا به هم جنس های خودشون اعتماد ندارن
جامعه خیلی بد شده متاسفانه
پیر جوون مجرد متاهل هم نداره
چشم و دل پاک خیلی کمه
