نه😅مشکلم خیلی زیاده
عروسیم نیومد خالم خیلی ام حرف دراورد
اونیکی خالم عروسیه پسرشه واسه عروسیه من و داداشم خالم یه تومن کادو اورد یعنی همشون یه تومن دادن،الان خاله کوچیکم دستور داده باید واسه عروس این خالم النگو بخرن همه،ما خار داشتیم؟
پاگشا نکردن منو داداشمو ولی اونیکی که هنوز نامزده رو همه پاگشا کردن
مشکل من اینه که همه ی زحمتاشونو ما کشیدیم،تو همه ی مراسماشون چون هیچکدوم دختر نداشتن ازمن بیگاری کشیدن به جای کوزت کارکردم
ولی تو مراسمای من یا نیومدن یا اومدن دعوا انداختن رفتن.من تو همه ی مراسمام از بله برون بگیر تا عروسیم بخاطر حرفا و زخم زبونا و کاراشون گریه کردم بدون استثنا
الان اعصابم خوردمیشه یاداوری کردنی نمیخوام همشو بگم ولی مشکل من اینه که اونا پشیزی واسه ما ارزش قائل نیستن و همشو شوهرم با چشم دیده ولی مامانم قبول نمیکنه و همش اصرارداره باهاشون رفت و امد کن .
خیلی بازن شوهر منم خوشش نمیاد از زیادی راحت بودن باهاش دست میدن با من شوهراشون دست میدن شوهرمم میکه ندن از لجشون میچسبن به ما
شال سر میکنم پیشه شوهراشون میگن شوهر تو عقب ماندست؟این کارا چیه؟
بخاطر این دلایل که حالا نصفشم نیست ما خوشمون نمیاد باهاشون رفت وامد کنیم ولی مامانم قبول نمیکنه