خیلی ناراحت کننده س عین یه کابوسه.. دوشبه با همسرم قهر کردم و امشب دومین شبیه که جدا میخوابیم.. من گفتم میخام کار کنم اما اون مخاافه پاشو کرده تو یه کفش و میگه نه اصلا به هیچ وجه م نظرشو عوض نمیکنه، منم تصمیم گرفتم قهر کنم ، تا بفهمه چقدر کار کردن برام مهمه ۲۲ سالمه و همسرم ۳۲ ، بچه هم نداریم وضعمونم بد نیست در حط متوسطه ولی خب منم مثل هر زن دیگه ای اینو مطخام، جالب اینجاس
اینستاشو هک کرده بودم یهو دیدم با خواهر عزیزم داره حرف میزنه
باورتون نمیشه اگه بگم
به خواهرم گفت جریانو و قهرمو ، خواهرم گفت به درک خو بزار قهر کنه مگه چی میشه ولش کن، بزار اون بیاد سمتت منتتو بکشه اینبار جدی باش و بیخیالش شو،... خواهر خودممممم 😔 بمیرم الهی برای دلم.. که این دو شب وقتی خوابید رفتم و نگاش کردم که چه راحت روی تختمون خوابیده و منی که اینجا با ی بالش و ی پتو دارم زجه میزنم😔 و هر لحظه داغم عمیق تر