قبلا کتکم میزد حالا که خوب شده و خیلی احترام میزاره دلسرد شدم
حسرت طلاق و جدایی افتاده به جونم
ما فامیل هستیم و مادر شوهر نفهمم میشینه پشت سرم چرتو پرت میگه بدتر بهم میریزم
ابرومو برده اشغال اینجور بدتر از شوهرم بدم میاد
مرتب خودمو دلداری میدم که باز خوبه خیانت نکرده
تو جمع کوچیکم کرده عصابم سر این میریزه بهم !
جاری هام هیچکدوم مثل من بی احترامشون نکردن من که خودی بودمو جر دادن