مرغابی و حلزون با هم دوستای صمیمی بودن
روزی یکی از دوستای مرغابی
اورا به مهمانی دعوت کرد
مرغابی هم برای اینکه تنها نرود به حلزون گفت
تو نیز با من به مهمانی بیا
حلزون پرسید ساعت چند
مرغابی گفت ساعت 2 ظهر
ساعت 2 شد و حلزون نیامد
مرغابی رفت دنبال حلزون تا علت را جویا شود
حلزون گفت ساعت را دور گردنم بسته بودم
ندیدم 🤣