هفت ماهه به دنیا اومدم مامانم سنش کم بود و نا آگاه و پدرم خیلی سختگیر و بدرفتار از همون بچگی گرایش زیادی به نوشتن و خوندن داشتم اونموقع ها توی روستا بودیم وقتی رفتم مهدکودک نوشتن و حتی شمارش رو سریع یاد گرفتم وقتی وارد مدرسه شدم انقدر عاشق درس بودم که کتابای متفرقه میخوندم مثلا مجله های رشد رو سه بار خونده بودم اما به بعضی درسای مدرسه علاقه نداشتم و مشقاشو شب یا توی کلاس با کلی استرس مینوشتم
همیشه برام عجیب بود خب من که درسا رو دوست دارم چرا مشق هامو انقدر طول میدم چرا بی نظمم چرا نمیتونم به حرفای معلم گوش بدم انگار وسطش حواسم پرته ولی وقتی خودم میخونم بهتر متوجه میشم