دیروز یک لیست خرید آماده کردم و کلی التماس به همسرم که بریم بازار مولوی چون مسیر بیشتر یک طرفه و خط ویژه هست و مشکل پارک ماشین هست و پنج شنبه عصر هم خیابونا خیلی شلوغ تصمیم بر این شد با اتوبوس بریم و چه رفتنی ....
هزاران موتوری که از اتوبوس سبقت میگرفتن تو خط ویژه از دو طرف از لا به لای اتوبوس ها رد میشدن از داخل کوچه ها ماشین و موتور یه دفعه میاد و معتادها سطل زباله ها رو داخل کوچه و خیابون خالی کردن و آسفالت افتضاح و افغان ها هر زن با دو سه تا بچه قد و نیم قد که جالبه تازگیا مرداشونم میان قسمت زنونه به رو خودشونم نمیارن تا اینجاش تازه معمولی بود تا اینکه یه خانم از جلوی اتوبوس به یه آقا اعتراض کرد از اون ور یه خانمه که جلوی در بود برگشت گفت مگه جای تو رو تنگ کردو این شروعی شد برای یک جنگ لفظی خیلی بد و هرچی از بد دهنیه این دو گروه بگم کم گفتم از نظر ظاهری خانم اول محجبه بود ۵۰ میخورد کمی هم بسیجی میزد خانم دومی کاملا بدون روسری و با دختراش همه پرسینگ داشتن موها کراتینه و رنگ کرده و تقریبا ۶۰ ساله خلاصه دعواشون داشت فیزیکی میشد منم عصبی شدم 😟دیدم بقیه یا میخندن یا چیزی نمیگن منم مجبور شدم برای ختم ماجرا سر اون دو تا داد بزنم خجالت بکشید زشته و حمله عصبی بهم دست داد یعنی دستام میلرزید همون لحظه یه پیرزن اومد بهم گفت جاتو بده به من و باید اسکار وقت نشناس ترین آدم رو بهش میدادن و منم واقعا پاشدم 😵 واقعا آخرش هم با غر غر همسرم تموم شد تا پشت دستم رو داغ بزنم این خط شبش همه بی اعصابن از سر کار اومدن جای رفتن نیست.هنوزم دهنم درگیره ملت چرا انقدر علاقه به بحث دارن
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.