دوست دارم همین الان خونه باشم تک وتنها اگه باکسی حرف نزنم دق میکنم
ازجمعه باهمسرم وخانوادش ودوتا خانواده دیگه از آشناهامون اومدیم شمال خیر سرمون شب اول رسیدیم ویلا گرفتیم باهم سه تا اتاق داشت ما رفتیم یه اتاق همسرم میگه دوست ندارم بیرون پیش بقیه بخوابیم یکسر به لباس پوشیدنم گیر میده نمیزاره تکون بخورم میگه نامحرم هست دیشبم همش بهونه میاورد میگفت راحت نیستم برم تنها خونه بگیریم اگه هستین بقیشو بگم چی شد