از نظر روحی چطورن؟
مادر همسرم تو موضوعی که بم ربطی نداره ،اومد خونمون وکلی چرت وپرت گفت ،البته این بار اولش نبود.
منم خیلی حالم بد شد ،به شوهرم گفتم.
اونم زنگ زد بشون .
الان ۴ماهه همه ی خانواده ،به حمایت از مادره باش قهرن به جز دوتا ازبرادرش.
خیلی افسردس خیلی تو خودشه ،دلم براش میسوزه.
کاش هیچوقت ازدواج نمیکردیم.
از وقتی ازدواج کردیم شوهرم افسرده شده،یا باید کنارشون باشه وبه من پشت کنه ،یا اگه کنار من باشه این اوضاع .
این ۱۲ساله همش به قهر گذشت.