چرا جدا از شوخی من چندماه طول کشید تا مامانمو راضی کنم بابام اوکی بود چون شوهرمو دوس داشت میگف پسر خوبیه مامانم نمیخاست
از ی طرفم پدر ناتنی داشتم اذیتم میکرد شوهرمم خیلی از اون بدش میومد یه دلیل اینکه میخاستیم زود ازدواج کنیم همین بود شوهرم میگف نمیخام بمونی اونجا اذیت شی
پدر ناتنیم یه عذابای روحی بهم میداد باور کن تا مرز روانی شدن میرفتم ی شب واقعا خستم کرد میخاستم خودکشی کنم🤦🏻♀️😂اونم با چی قرص استامنیفون ولی لامصب وقتی خوردمش نفسم بالا نمیومد تقریبا سه تا خشاب خوردم😂🤦🏻♀️
ولی یادمه شوهرم ۷ بار اومد خاستگاری تا راضی شدن
ولی از شرایطش بگم تو جیبش ۵۰۰ تومنم نداشت پدرش گفت تا خودشو جمع و جور کنه من پشتشم شیش ماه اول درگیر بودیم از اون به بعدش در هرحال کار کردنه عروسی نگرفتیم ولی یه جا زندگی میکنیم عروسیمون سال بعده