رفتیم پارک ک همسرم و بچه ها دوچرخه بازی بکنند 
همسرم یه هو کلی رکاب زد رفت جلو مسخره بازی در آورد 
بچه ها نتونستن بهش برسن شروع کردن ب جیغ زدن و 
پسرم که کلا دنبال دوچرخه پدرش دوید 
و تقریبا برا یه ربع گم شد 
نمیدونید چ اعصابی ازم خرد شد تا پیداش کردم تو اون شلوغی 
بعد زدمش خدا منو بکشه سرزنش نکنید زدمش چون ابروم رو بردن 
بعد دیدم شوهرم خندان داره میاد 
چنان دعوایی باهاش گرفتم 
دیگه با اعصاب قاطی و یه حال افتضاح سوار ماشین شدیم 
اومدیم خونه رفت تو اتاق درو بست 
دلم فقط این وسط برا بچه هام کباب شد کتک خوردن 
گریه کرذن 
رفتم براشون از هایپر کنار خونه بستنی و چندتا خودکار رنگی خریدم 
دلم سوخت 
منو سرزنش نکنید باشه؟