همون اوایل بارداری ام بنا ب یک شرایطی اجباری تصمیم گرفتم ب بارداری و زودم پشیمون شدم خواستم بندازمش همه گفتن گناهه نکن هرچی بیشتر میگذشت بیشتر بدم میومد از بچه داری گفتن صدای قلبشو بشنوی حست بهتر میشه نشد باز همه میگفتن لگد بزنه حسش کنی عاشقش میشی لگدم زد من حسم عوض نشد میترسم دنیا بیادم نخامشششش
خیلی پشیمونم از بارداری هم ب خودم ظلم کردم هم بچه بیگناه دلم گرفته جایی یا کسی نیس بعش بگم اینجا تاپیک زدم
چقد احمقم من چقددددد ترسو و خاک بر سرک که ب حرف بقیه و ترس از شرایطم بچه دار شدم خاک تو سرم
بیا بده به من خودتم بروووووو
بچه اولته ؟
شوهرت خوبه باهات.
دلم سوخت واسه بچت😔😔😔😔
شوهرت چجور ادمیه؟
بخاطر هورمونات که الان به هم ریختن
بچت دنیا بیاد بهتر میشی
الهی ...هورمون هات هم بهم ریخته میشه هر لحظه یه حسی میاد سراغت ...اما منم تا دنیا نیومد خیلی بهش حس نداشتم همین ک دنیا اومد و بهش شیر دادم شد دنیام ...بزار بیاد چشماش رو ببینی دستاش رو بگیری نوازشش کنی
احتمالا افسردگی بارداری گرفتی عزیزم حتما با دکتر یاماما در میون بزار کمکت میکنن
کاش من جای توبودمممم😭😭😭😭
وقتی از بارداری بدت میومد باید درست جلوگیری میکردی عزیزم
حالا هم ک اومده خداروشکر کن بابت داشتنش
فقط به اون بچه رحم‌کن اون گناهی نداره و تو تنها پناهشی
جنسیت بچه ت چیه ؟
