شوهرم دانشجو هستش سال آخر درسشه یکم مشکل مالی داریم الان تو ماکسیم کار میکنه خرجمون رو درمیاره امروز برادرم تلفنی گفت با دوستام میخوایم بریم شمال شوهرت نمیتونه خودش بیاد مارو ببره ؟ منم بهونه آوردم نه اونجا برگشت نداره نمیاد . حالا عصر شوهرم بهم زنگ زده قضیه رو بهش گفتم انقدر بهش برخورد گفت چرا هیچی بهش نگفتی تو بدتر از همه ر.ی.د.ی رو من خداحافظ قطع کرد .
حالا چیکار کنم به نظرتون ؟ چی بهش بگم
داداشت میخواد بره شمال با دوستاش به شوهرت چه مگه تاکسی دربست اوناس
منظورت همسرت چی بود یعنی چی باید بهش میگفتی؟
متوجه نشدم چرا ناراحت شد
میخواسته ببره یعنی ؟
نه،چه ایرادی داره؟من شوهرم طفلک برای خودی ها هم مسافر کشی میکرد بقیه هم خیلی راحت بودند باهاش تازه کمترم کرایه می گرفت ازشون
بد کردن نمیخواستن پولو بدن به راننده ی غریبه؟
اشتباه کردی واقعا ، یعنی خودت فکر نکردی نگم که یهو غرورش خدشه دار نشه ؟ حالا که دیگه شده بزار یکم آروم شه ازش معذرت خواهی کن و بگو منظوری نداشتی و خودت به برادرت مواب منفی دادی ، اصلا نباید کلا به شوهرت میگفتی
اره البته من فکر کردم مجانی میخواسته ببرتشون
اگه شوهرت زرنگه پول میگیره ازشون چ اشکالی داشت
شاید هم قسمت نبوده عشقم بیخیال یهو تو جاده طوریش میشد
